فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
چو گویندت چرا زنهار خوردی
چرا بشکستی آن پیمان که کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چه بودی گر کسی مردی بکردی
درود من بدان بتروی بردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
به حکم ایزدی خرسند گردی
ستیز و کینه از دل درنوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
به گوهر آب دارد طبع سردی
به سردی بسته ماند زور مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به شب پهلو سوی بستر نبردی
همه شب تا به روز اختر شمردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ز بس کاو قد دلبر یاد کردی
کجا سروی بدیدی سجده بردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ز بیم ناشکیبی می نخوردی
که یکباره قرارش میببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
اگر تو آسمان را در نوردی
و گر دریا بینباری به مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
بگردد روزگار و تو بگردی
به سان کعبتین بر تخت نردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
بگردد سال و ماه و تو بگردی
پشیمانیت باشد زین که کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
که تو در پیش من با شاه کردی
هم آب خود هم آب من ببردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
بپیچ ای دل که ارزانی به دردی
به بار آمد تو را آن بَد که کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
کمین کردی و یارم را ببردی
مرا بی مونس و بی یار کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
همی تا تو دلیر و شیر مردی
ندیدم در جهان نامی که کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
به جنگ دینور تو فخر کردی
مرا بوده درو آیین مردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
هر آن گاهی که تو سوگند خوردی
روان را از گنه پاکیزه کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
هر آنگاهی که رامین باده خوردی
جنین گفتارها را یاد کردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
مرو را گفت دستم ریش کردی
ز بس کاو را کشیدی و فشردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
دلا گر در جدایی رنج بردی
ز رنج خویش اکنون بر بخوردی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
تو پنداری که کاری نیک کردی
به کار من بسی تیمار خوردی