گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - ایضا در مرثیه

 

دو بیننده نخل کثیرالثمر

که بودند در آن به نشو و نما

دو تابندهٔ بدر سعادت اثر

که می‌برد از ایشان جهانی ضیا

یکی صاحب خلق و خوی حسن

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

 

حریف غالب اولاد ساقی کوثر

که بود شیوهٔ او قسمت شراب سخا

چراغ بزم صفا شاه قاسمی که چو مهر

جهان فروزی او ذره‌ای نداشت خفا

خمار شیب چو امسال سر گرانش کرد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - وله ایضا

 

سلطان محمد آن شمع کز پرتو وجودش

گردیده بود گردون محفل فروز دنیا

در صفحهٔ رخش بود رنگ صلاح ظاهر

وز مطلع جبینش نور فلاح پیدا

از بی وفائی عمر ناگه چو رخت بر بست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

سگ علی ولی حیرتی که همچو نصیر

نبود در دل او جز محبت مولا

به دوستی علی رفت و بهر تاریخش

شفاعت علی آمد ز عالم بالا

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - در مدح شاه طهماسب

 

دولت چو سر به ذروه فتح و ظفر کشید

وز رخ گشود شاهدا من و امان نقاب

بر مسندسرور مکین شاه کامران

دارای آفتاب سریر فلک جناب

تسکین دهندهٔ فتن آخر الزمان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷

 

سید عالی نسب قاضی عمادالدین که شد

صد خلل در کار شرع از فوت آن عالی‌جناب

چون ز دانش داشت ملک شرع در زیر نگین

شاه ملک شرع شد تاریخش از روی حساب

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - وله در رثاء

 

زین زمان خلاصه ذریت نبی

مهر سپهر مرتبهٔ ماه فلک جناب

یعنی قوام ملت و دین آن که در جهان

ننهاد پای سعی جز اندر ره صواب

هم خورده بذر مزرع جودش بزرگ و خرد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - وله ایضا

 

مردم چشم جهان بین پدر

آن که نادیده جهان رفت به خواب

غنچهٔ باغ جهان شاه علی

طفل نامجرم ایمن ز عذاب

کاندرین باغ ز خوشبوئی او

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - ایضا ماده تاریخ

 

گل گلشن لطف عبدالغنی

که بادش بهشت معلی نصیب

به غربت فتاد و شراب اجل

شد از جام دورش همان جا نصیب

ولی چون پس از اربعینی شدش

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - در ماده تاریخ فوت فرماید

 

میر ملک رتبه که ممتاز بود

هم به صفات از همه کس هم به ذات

سید قدسی صفتی کامدند

شاهد معصومی او کاینات

میر کریم آن که مساوی نمود

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

اشعث طماع عهد خود جمال قصه خوان

آن که چون او طامعی در بحر و بر صورت نبست

جمریانش ناگهان کشتند و هر فردی که بود

رست از اخذ و جهید آن خر گدای زرپرست

عقل چون تاریخ قتلش خواست از پیر خرد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - وله ایضا

 

خورشید آسمان وزارت که روی ملک

آئینه‌وش ز صیقل عدلش منور است

سلطان بارگاه سیادت که عهد او

پاینده دار دولت آل پیامبر است

آن داور زمانه که دارائی جهان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - قطعه

 

تا رخش طبعم از پی معنی تکاور است

میدان نورد مدحت مقصود قشر است

آن بی‌نماز کعب که جسم پلید او

از خاکروب دیر کشیشان مخمر است

وان حیله ساز شوم که تا زاده مادرش

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه

 

ای فلک آستان که خاک درت

تارک آرای خلق ایام است

وی قمر پاسبان که گرد رهت

توتیا بخش چشم اجرام است

توسن سرکش سپهر بلند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - مرثیه

 

بدر فلک شرف خلیفه

چون زایر تربت حسین است

در صبح ازل ز مهر فطری

نازان به محبت حسین است

فانی شده در زمان فوتش

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - وله ایضا

 

ای فلک حشمت که در دکان نظم محتشم

به ز مدح مشتری گیر تو یک پرگاله نیست

وان عروسان را که در عقد تو می‌آرد به نظم

هیچ یک را احتیاج صنعت دلاله نیست

نطقش از شیرینی در ثنایت می‌نهد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

میرزا جانی به یک آن سرو سرا بستان لطف

از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت

یک شبش در خواب دیدم با رخی کز عکس آن

بر زمین و آسمان می‌تافت انوار بهشت

گفتم ای گل چیست تاریخ تو و جایت کجاست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

زبدة الاخوان فصیح خوش کلام

صاحب نظم و مقالات فصیح

آن که در شعر و معما روز و شب

می‌ستودش دهر مخفی و صریح

از صبوح و باده او را گشته بود

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - وله فی مرثیه

 

گلبرگ نو دمیدهٔ محمد تقی که بود

پاکیزه طینت و ملکی خوی و پاکزاد

در باغ دهر نشو و نمائی نیافته

از تند باد حادثه ناگاه شد به باد

در چشمه سار چشم زند دیدهٔ پدر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - وله ایضا

 

ایا ملاذ سلاطین که کردگار تو را

زیاده از همه اسباب شوکت و شان داد

ایا معاذ خواقین که شخص قدرت تو

محال‌ها همه را آشتی با مکان داد

زمان تو و دور والدتست

[...]

محتشم کاشانی
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode