گنجور

 
محتشم کاشانی

تا رخش طبعم از پی معنی تکاور است

میدان نورد مدحت مقصود قشر است

آن بی‌نماز کعب که جسم پلید او

از خاکروب دیر کشیشان مخمر است

وان حیله ساز شوم که تا زاده مادرش

در مکر و زرق و شید به شیطان برابر است

دستار سرخ اوست عروسانه معجری

وان عقده‌ها نمونه چین‌های معجر است

آن گنبدی که بر سرش از چار خانگیست

چون می‌نهد به خانه قوچی برابر است

از استر چموش فزونست بد رگیش

وزخر به زیر قنتر دوران زبون‌تر است

قنتر کشیده گر سوی بازارش آورند

گویند از امتحان که خریدار این خر است

چون خان و مان سیه شده‌ای از زر حرام

بیعش کند به یک دو سه پولی که در خور است

گر قنترش کنند به حیلت ز سر برون

عذر آورند کاین ز الاغان دیگر است

فی‌الحال فسخ بیع کند مشتری ز خشم

گوید کزین معامله مقصود قنتر است

 
 
 
سوزنی سمرقندی

فریاد من همیشه از این ایر کافر است

ایر است و با عذاب است و سنگر است

وصفش ترا بگویم اگر خورده نیستی

ور خورده ای صفات وی از منت باور است

ادیب صابر

شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است

با سرو و گل به قامت و عارض برابر است

دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم

کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است

گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست

[...]

خاقانی

ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است

در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است

درد کهنت بود برآورد روزگار

این دردِ تازه‌روی نگوئی چه نوبر است

شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سید حسن غزنوی

جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است

دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است

هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک

هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است

آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست

[...]

ظهیر فاریابی

گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست

خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است

بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام

کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است

تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه