گنجور

 
۱
۲
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳ - در بیان آنکه طمع را که از جمله آفات است با منقبت معدلت منافات است

 

هر که را دل به عدل شد مایل

طمع از مال خلق گو بگسل

طمع و عدل آتش و آبند

هر دو یکجا قرار کی یابند

چون بکوبد طمع در مسکن

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷ - اشارت به آنکه گفته اند الصوفی کاین باین

 

هر که حق داد نور معرفتش

کاین باین بود صفتش

جان به حق تن به غیر حق کاین

تن ز حق جان ز غیر حق باین

ظاهر او به خلق پیوسته

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۸ - اشارت به ذکر خفیه که گفته اند لایطلع علیه ملک فیکتبه و لا نفس فتعجب به

 

ذکر گنج است و گنج پنهان به

جهد کن داد ذکر پنهان ده

به زبان گنگ شو به لب خاموش

نیست محرم درین معامله گوش

به دل و جان نهفته گوی که دیو

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۸ - انتقال از استعاذه به بسمله

 

چون زبان و جنان و ارکان را

که تصرف در آنست شیطان را

به تعوذ چنانکه می دانی

پاک گردی ز لوث شیطانی

ز آیت لایمسسه الا

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۸ - تمثیل

 

خس و خاشاک بین که در تگ پا

می رود لحظه لحظه جای به جا

جنبش خس اگر ز خس دانی

رخش در کوی شرک می رانی

ور نبینی به غیر جنبش باد

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۴ - اشارة الی افضلیة نبینا صلی الله علیه و سلم

 

هست بر مقتضای فضل ازل

بعضی از بعضی افضل و اکمل

وز همه افضل احمد عربیست

که ز حق سوی ما رسول و نبیست

آن فضایل که انبیا را بود

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۸ - اشارت به معجزات انبیا علیهم السلام

 

خرق عادات از نبی و ولی

هست بر فضلشان دلیل جلی

اگر اظهار آن میان امم

هست با دعوی نبوت ضم

باشد آن معجزه به عرف انام

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۳۱ - اشارت به درجات بهشت و خلود در آن و رؤیت حق سبحانه

 

درجات بهشت باشد هشت

که به قول ثقات ثابت گشت

گر کسی را به قدر علم و عمل

دهد آنجا خدا مقام و محل

جاودان در مقام خود باشد

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۴ - قصه عاشق شدن صاحب فتوحات مکیه قدس الله تعالی سره که عشق مفرط از دل وی سر زده بود و معشوق معین و معلوم نی

 

پیر توحید شیخ محیی الدین

آفتاب سپهر کشف و یقین

زانچه از ذوق خود بیان کرده ست

در فتوحات مکی آورده ست

که ز مغرب چو آمدم به دمشق

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۶ - حکایت آن کریمی که دعوت سفله را اجابت نکرد تا صحبت با سفلگان عادت وی نگردد

 

چون سوی اینان لئیمی پی برد

لقمه ای چند از طعام وی خورد

چون بخواند سفله دیگر مرا

سویش آن لذت شود رهبر مرا

محو گردد نامم از سلک کرام

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۷ - حکایت فراخ بودن زندان تنگ بر زلیخا در مشاهده یوسف علیه السلام

 

یوسف کنعان چو در زندان نشست

بر زلیخا آمد از هجران شکست

خان و مان بر وی چو زندان تنگ شد

سوی زندان هر شبش آهنگ شد

گفت با او فارغی از داغ عشق

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۲ - جامی که قوی شکسته حال است

 

جامی که قوی شکسته حال است

وز دست زمانه پایمال است

چون فال زنان ناخردمند

گرد آورده ست مهره ای چند

باشد نظر خجسته فالی

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۹ - ندبه حکیم سوم

 

حکیمی دگر گفت کان کامگار

به دانشوری در جهان نامدار

زمین را که کشور به کشور گرفت

به تیغ زراندود چون خور گرفت

جهان همچو او پادشاهی نداشت

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

چون برید از تن رگ جان آه دل آهسته شد

چنگ افتاد از نوا چون تار ازو بگسسته شد

بی رخ جانان تماشای جهان لطفی نداشت

آبروی این کهن باغ آن گل نورسته شد

بس که چشمم ریخت در هجر رخت باران شوق

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۵

 

اشکی که تو را بر گل رخسار دویده

باران بهار است که بر لاله چکیده

تا اشک رسیده ست به روی تو چه گویم

کز رشک به روی من مسکین چه رسیده

اشک است به روی تو نه عکسی ست ز اشکم

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۸

 

ای تو را رخ فتنه و بالا بلا

دیده از تو فتنه بیند یا بلا

زلفی از سر تا به پا آویختی

هستی القصه ز سر تا پا بلا

خطت آغاز دمیدن می کند

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۸

 

مرید توام زان که جان را مرادی

الیک استنادی علیک اعتمادی

عجب دلفروزی عجب خانه سوزی

که صد خان و مان را به آتش نهادی

عجب کینه جویی عجب تندخویی

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۹

 

گر بدانی که چها می کشم از درد جدایی

به خدا با همه بیرحمی خود رحم نمایی

درد پرورد توام، من که و اندیشه درمان

کاش صد درد دگر بر سر هر درد فزایی

دل بی حاصل ما را برت ای شوخ چه قیمت

[...]

۶ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۳

 

گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی

من عاشق توام تو بگو یار کیستی

بستی میان به فتنه کشیدی ز غمزه تیغ

جانها فدات در پی آزار کیستی

دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر

[...]

۶ بیت
جامی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۱