اَدِّبوا النَّفْسَ اَیُّها الْاَصْحاب

طُرُقُ العِشْقِ کُلُّها آداب

مایه دولت ابد ادبست

پایه رفعت خرد ادبست

جز ادب نیست در دل ابدال

[...]

دو سفیه زبان به هرزه گشای

به تعصب شدند و هرزه درای

آن یکی رو به دیگری آورد

گفت ای در نکال و خسران فرد

هر کجا در زمانه دشنامی

[...]

هر که درویش ازو بود بیزار

کی ز درویش آید این کردار

نیست درویشی این که زندقه است

نیست جمعیت این که تفرقه است

اصطلاحات عارفان از بر

[...]

چون هشام آن قصیده غرا

که فرزدق همی نمود انشا

کرد از آغاز تا به آخر گوش

خونش اندر رگ از غضب زد جوش

بر فرزدق گرفت حالی دق

[...]

وان دگر جمله را یک آینه دید

که خدا را در آن معاینه دید

دید یک ذات در حدود جهات

متجلی شده به جمله صفات

یک وجود است سر به سر عالم

[...]

هر چه بینی به زیر چرخ کبود

که کند جنبش از عدم به وجود

گرچه اول نموده روی اینجاست

جنبش آن ز عالم بالاست

نیست روزی به نزد ما و شبی

[...]

ضعف پیری قوت طبعم شکست

راه فکرت بر ضمیر من ببست

در دلم فهم سخندانی نماند

بر لبم حرف سخنرانی نماند

به که سر در جیب خاموشی کشم

[...]

چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب

در میان فکرتم بربود خواب

خویش را دیدم به راهی بس دراز

پاک و روشن چون ضمیر اهل راز

نی ز بادش گرد را انگیزشی

[...]

هر کجا از عشق جانی در هم است

محنت اندر محنت و غم در غم است

خاصه عشقی کش ملامت یار شد

گفت و گوی ناصحان بسیار شد

از ملامت سخت گردد کار عشق

[...]

شه چو شد آگاه بعد از چند گاه

زان فراق جانگداز عمر کاه

ناله بر گردون رسانیدن گرفت

وز دو دیده خون چکانیدن گرفت

گفت کز هر جا خبر جستند باز

[...]

زاغی از آنجا که فراغی گزید

رخت خود از باغ به راغی کشید

زنگ زدود آینهٔ باغ را

خال سیه گشت رخ راغ را

دید یکی عرصه به دامان کوه

[...]

بوالهوسی بر سر راهی رسید

جلوه کنان چارده ماهی بدید

هاله شده گرد قمر معجرش

خیمه زده بر مه و خور چادرش

نغمه سرا جنبش خلخال او

[...]

بر لب دجله چو شد سبز بساط

زد سراپرده خلیفه به نشاط

داشت در ستر خلافت دو نگار

هر دو مه طلعت و خورشید عذار

آن یکی پردگی پرده ناز

[...]

راهبی را در دل زد غم دین

شد درین دیر دو در گوشه نشین

در صحبت به رخ خلق ببست

فارغ از خلق به خلوت بنشست

دیو هر چند چپ و راست شتافت

[...]

گفت اگر اینست رسم مهتری

منصب ما نیست جز لولیگری

یکی روستایی پسر کش پدر

به ده بودی از مه دهی بهره ور

دماغی پر از نخوت و جاه داشت

[...]

اَیا کاشف الاسرار و یا فائض الانوار

ویا مقصد الابرار و یا مونس الاحرار

منم مانده گرفتار بدین نفس خطاکار

به رحمت نگهم دار ازین دشمن غدار

ایا غافر من تاب و یا مؤیل من آب

[...]