شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱ - الفصل الثّانی فی توحیده تعالی علم الیقین
وحدت تو ز کثرت اشیا
هست مانند هستیت پیدا
جزوهای جهان زکوه و ز کاه
همه در «لا اِله الاّ اللّه»
«قل هواللّه» گفت با تو احد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۲ - عین الیقین
لفظ قرآن و معنی برهان
قول «لو کان فیهما» را دان
یعنی از کثرت الاهستی
آسمان و زمین تباهستی
دو کس ار متفق شوند به رای
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۳ - حق الیقین
با وجود تو خود کدام وجود
کس عدم را نهاد نام وجود
ظاهر و باطن، اوّل و آخر
تو و غیری نه در میان ظاهر
بودِ هر بود با تو نابود است
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۴ - حکایت
صانعی کوزه ای ز برف بساخت
کرد پر آب و اندر آب انداخت
کوزۀ برف ناگه ازتب و تاب
آب گشت و برآمد آب به آب
چیست اندر مَثَل همه عالم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۵ - تحقیق
وحدتش نیست از قبیل شمار
برتر آمد ز اندک و بسیار
عدمی دان تعیّن اشیا
نیست از نیست شد به نیست جدا
جایز است امتیاز در اَعْدام
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۶ - فی صدور الکثرة عن الوحدة
امر نسبی است کثرت موجود
صد هزاران شهود و یک مشهود
تا شود کشف بر تو «خلق جدید»
باز دان سر «قرب حبل ورید»
«هو فی شأن» همیشه حق را دان
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۷ - التمثیل
صورت وحدت از جهان مثال
نقطه ای بست نقش بند خیال
نقطه مانند شعله عکس انداخت
وهمش از دور صورتی برساخت
باز چون دایره مجسم شد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۸ - وصف الحال
مدتی من ز عمر خویش مدید
صرف کردم به دانش توحید
در سفرها به مصر و شام و حجاز
کردم ای دوست روز و شب تک و تاز
سال و مه همچو دهر میگشتم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۹ - حکایت
سخن شیخ محی ملت و دین
چون نکرد این دل مرا تسکین
راستی دیدم آن سخن همه خوب
لیک میداشت نوعی از آشوب
سر این حال را من از استاد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۰ - التمثیل
دیدن وگفتن و نوشتن حال
همچو علم است و قدرت و افعال
هر یکی زان بر آن دگر افزون
نشود هیچگونه دیگرگون
آنچه بیند نظر به یک دم حال
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۱ - حکایت
رفت یک روز ابلهی نادان
پیش خواجه محمد کُجُجان
گفت ای خواجه هر چه هست منم
راست بشنو قبول کن سخنم
خواجه گفتا که آفتاب گواه
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۲ - الضلال المبین الفرقة الاولی
صابی مشرک ستاره پرست
کوز «انعام بل اضل» بتر است
ازکواکب اثر چو دید اینجا
زان بنگذشت و گفت هست خدا
ساخت مانند کوکب آن تمثال
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۳ - الفرقة الثانیة
باز نصرانی پلید خبیث
قایل آمد به شرکت و تثلیث
سه گرفت او مدبر عالم
حق تعالی و عیسی و مریم
قوم نسطور و قوم ملکائی
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۴ - المنشأ
اندر ایّام دولت مأمون
بود نسطور نام یک ملعون
کرد بر رأی خویشتن تأویل
متشابه چو دید در انجیل
گفت اللّه داشت سه اقنوم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۵ - الفرقة الثالثة
منکر وحدتند جمله مجوس
تا چه گفته است گبرک منحوس
شر و کفر ازوجود اهرمن است
خیر یزدان کند که ذوالمنن است
نیک و بد دیده اند بدکیشان
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۱۶ - المنشأ
گشت پیدا ز ملک ما زرداشت
آنکه این نقش را نخست انگاشت
دید در خلوت او مگر انوار
کرد مانندگی به صورت نار
بود او حقه باز و چابک دست
[...]