وحدتش نیست از قبیل شمار
برتر آمد ز اندک و بسیار
عدمی دان تعیّن اشیا
نیست از نیست شد به نیست جدا
جایز است امتیاز در اَعْدام
وی نه فرد است در حقیقت و نام
نیستیها به نیستی ممتاز
هرمحالی شده محل جواز
اعتبارات عقل دور اندیش
ذهنی و خارجیت آردپیش
من و تو، بی من و تو، ما و شماست
همه یک ذات و کثرت از اسماست
توئی تو نمود اوئی اوست
انا و انت عین نحن و هوست
عالم خلق و امر هر دو یکی است
وحدت و هستی من و تو یکی است
اصل اعداد بی مر واندک
یکی آمد چو بشمری یک یک
من ندانم که اندرین چه شک است
که دو در اصل خود دو بار یک است
ذات وحدت، صفات پس افعال
واحد است و عدد ز روی مثال
عشرات و مآت، باز الوف
همچو خط است و سطح و نقش حروف
آن زآحاد وز احد برخاست
وین هم ازنقطه و نُقَط برجاست
همچنین جسمها ز سطح و خط است
که مر آن را وجود از نقط است
سه موالید اگرچه از چار است
از یکی بودنش بناچار است
در هیولا و اصل انبازند
آن ز صورت بود که ممتازند
مکن ای خواجه درشمار غلط
تا نگردی به هر چهار غلط
هر یکی از مراتب اعداد
گشته مخصوص از آن علی الافراد
دارد اسما و خاصۀ بسیار
نکند عقل مر ورا انکار
سه در سه عداوت انگیزد
چاردر چار با هم آمیزد
لیکن این جمله خاصۀ احد است
مظهرش عقد و رتبۀ عدد است
باشد آن رتبه همچو شرط ظهور
زاهن و سنگ گشت پیدا نور
حکم شرعی خواص آن رُتَب است
روز روشن در اندرون شب است
سایه هم ظلمت است با خورشید
گرچه ننمود جز به روز سپید
بر تو بگشود سرّ این مشکل
سرّ معنی «کیف مد الظل»
صورت عکس تو در آئینه
نه توئی و نه او هر آئینه
عدم آئینه، ممکن آن عکس است
بحقیقت همه جهان عکس است
عکس آئینه گرچه هست هزار
صورت از وی کجا شود بسیار
خاصه اینجا که آینهست عدم
هستی ونیستی، چه بیش و چه کم
عدم آئینه، آینه عدم است
که حدث در مقابل قدم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.