گنجور

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » مقدمه » بنام یزدان پاک

 

بعد الحمد قبل کل کلام

بصفات الجلال و الاکرام

حمد او تاج و تارک سخن است

صدر هر نامه ی نو و کهن است

خامه چون تاج نامه آراید

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » مقدمه » بنام یزدان پاک

 

دل فارغ ز درد عشق دل نیست

تن بیدرد دل، جز آب و گل نیست

ز عالم روی آور در غم عشق

که باشد عالمی خوش عالم عشق

غم عشق از دل ما . کم مبادا

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » مقدمه » تنبیه

 

در جهانی و از جهان بیشی

همچو معنی که در بیان باشد

زیر این نه رواق مینا فام

چون شود گفته این همایون نام

آید از هر یکی بجای صدا

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » مقدمه » تنبیه

 

نه دعائی که شاعرانه بود

وز ره صدق بر کرانه بود

بل دعائی قرین صدق و صفا

مشتمل بر مصالح دو سرا

هم در او جاه و حشمت دنیی

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۳- سلطان محمد میرزا

 

کم کسی بر سریر جاه و جلال

چون تو کرد اکتساب فضل و کمال

مشکل حکمت، از کمال تو حل

منطق تو، بیان هر مجمل

طبع پاک تو را، که وقاد است

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن

 

قاتل من چشم می بندد دم بسمل مرا

تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۴- سلطان حسن

 

قاتل من چو بسوی من محزون گذرد

چشم پر خون مرا بیند و از خون گذرد

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۵- سلطان حسین میرزا

 

جانا، جفا برای وفا میکشیم ما

ترک وفا مکن که جفا می کشیم ما

نقاش چین، چو صورتش آورد در نظر

زد بر زمین قلم، که چها می کشیم ما

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۶- بدیع الزمان میرزا

 

مه من بی گل رویت دلم خون گشت چون لاله

جگر هم از غم هجران شده پر گاله پر گاله

چو رخسار تو از نوشیدن می لاله گون گردد

درون من صراحی وار تالب غرق خون گردد

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ اول در ذکر سلاطین » ۱۵- سلطان سلیمان

 

« سپاه مورسیه روی را نگر که کمر

به بسته در طلب منصب سلیمانی!؟

« چه دستبرد نماید کلیم در معجز

چه جای لشکر فرعون و عون ماهان است؟!

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۱- میر قوام الدین حسن

 

روز اگر با همنشینان غم ز دل بیرون کنم

شب که غیر از غم ندارم هم نشینی، چون کنم

چون خیالت نرود هرگزم از پیش نظر

صد رهت بینم و گویم که خیالست مگر

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۵- میرزا شرف جهان

 

شد سینه بصد چاک ز تیغ ستم او

بیرون نشد از سینه صد چاک، غم او

تا مرا در نظر مدعیان خوار کند

هر چه گویم بخلاف سخنم کار کند

با من سخن از فرقت دلدار مگوئید

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۷- شاه صفی

 

هرگز دل هیچکس میازار صفی

تا بتوانی دلی بدست آر صفی

سر رشته همین است نگهدار صفی

زنهار صفی هزار زنهار صفی

خوش آنروزی که دشنام من بدنام میدادی

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۹- امیر حاج

 

ز سینه هر نفسم آه جانگداز برآید

چو آتشی که نشیند دمی و باز برآید

بمسجد ار بخرامی بلطف آن قد و قامت

هزار عابد صد ساله از نماز بر آید

اگر در گوشه غم دور از آن سیمین بدن میرم

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۰- میرزا قاسم

 

غبار آنچنان در هوا شد حجاب

که ره بست بر دعوت مستجاب

ز والای گلگون سنان بهره مند

شفق از زمین نیزه داری بلند

یلان غرق آهن ز سر تا بپای

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۰- میرزا قاسم

 

صنوبر زده شانه گیسوی خویش

کشیده دل آدمی سوی خویش

عیان شاخ گل ز آب روشن ضمیر

چو قد بتان در لباس حریر

سهی، سرو و آب، از درخشندگی

[...]

سام میرزا صفوی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۰- میرزا قاسم

 

گلزار جهان تهی کن از خار

کان غیرت صد هزار گلزار

روزی که ز بوی گل شود مست

خاری نزند بدامنش دست

سام میرزا صفوی
 
 
۱
۲
۳
۱۲