ذات مستجمع الصفاتش گوهریست که از تربیت اشعه آفتاب جهانتاب، در مشیمه کان عنایت ابدی پرورده شده و نهاد کثیر الاستعدادش در شب افروزیست که در جوف صدف تأئیدات سرمدی پرورش یافته، شرح استعدادات آن منبع السعادات بنابر وفور ظهور احتیاج باظهار ندارد.
کم کسی بر سریر جاه و جلال
چون تو کرد اکتساب فضل و کمال
مشکل حکمت، از کمال تو حل
منطق تو، بیان هر مجمل
طبع پاک تو را، که وقاد است
ذوق حکمت، طبیعی افتادست
فگر تو، زد سوی ریاضی رای
شد ریاضی ریاض خلد آرای
این یاقوت سیراب که از درج طبع لطیف آن نصرت ایابست درج افتاد.
ز دین و ز دنیا مرادم توئی
مراد دل نامرادم توئی
امید صادق و رجاء واثق است که آن نور حدیقه خلافت در ظل ظلیل اولیای دولت ابدالتبجیل از چشم زخم زمانه مصون و از تند باد خزان مأمون باد، و به انصار عنایات بی غایات ملحوظ و به مواهب هدایات بلا نهایات محظوظ .
امیدوار چنانم که فیض فضل ازل
همیشه کام دهش، شاه کامران باشد
بقدر دولت او خلعتی بیاراید
که عطف دامن او ملک جاودان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نظم
مطلع
جامی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.