گنجور

 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۷۴
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

تا به مهر تو تولا کرده‌ام

از همه خوبان تبرا کرده‌ام

هر غمی کاید به روی من ز تو

جای آن در سینه پیدا کرده‌ام

کی فرود آید غمت جای دگر

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

به دو چشم تو که تا زنده‌ام

تو خداوندی و من بنده‌ام

سر زلف تو گواه من است

که من از بهر رخت زنده‌ام

به رخ خویش ننازی چنان

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام

بی‌رنگ او ببین که چه شیون گرفته‌ام

دریای من غذای دل تنگ من شدست

دریای کشتیی که به سوزن گرفته‌ام

آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

یعلم‌الله که دوست‌دار توام

عاشق زار بی‌قرار توام

بی‌تو ای جان و دیدهٔ روشن

چون سر زلف تابدار توام

در سر من خمار انده تست

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵

 

روی ندارم که روی از تو بتابم

زانکه چو روی تو در زمانه نیابم

چون همه عالم خیال روی تو دارد

روی ز رویت بگو چگونه بتابم

حیله‌گری چون کنم به عقل چو گم کرد

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

کس نداند کز غمت چون سوختم

خویشتن در چه بلا اندوختم

دیدنی دیدم از آن رخسار تو

جان بدان یک دیدنت بفروختم

برکشیدم جامهٔ شادی ز تن

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

آخر در زهد و توبه دربستم

وز بند قبول آن و این رستم

بر پردهٔ چنگ پرده بدریدم

وز بادهٔ ناب توبه بشکستم

با آن بت کم‌زن مقامر دل

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸

 

دل از خوبان دیگر برگرفتم

ز دل نو باز عشقی درگرفتم

ندانستم که اصل عاشقی چیست

چو دانستم رهی دیگر گرفتم

فکندم دفتر و جستم ز طامات

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

ای زلف تابدار ترا صدهزار خم

وی جان غمگسار مرا صدهزار غم

خالی نگردد از غم عشق تو جان من

تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم

بر عارض تو حلقهٔ زلف تو گوییا

[...]

۱۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

دردا و دریغا که دل از دست بدادم

واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم

آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود

خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم

با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱

 

برآنم کز تو هرگز برنگردم

به گرد دلبری دیگر نگردم

دل اندر عشق بستم، ور همه عمر

جفا بینم هم از تو برنگردم

مرا اسلام ماندست اندر آن کوش

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

 

ای مسلمانان ز جان سیر آمدم

بی‌نگارم از جهان سیر آمدم

گر نبودی جان که دیدی هجر او

از وجود خود از آن سیر آمدم

شادیی باید ز غم آخر مرا

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

در دستِ غمِ یارِ دلارام بماندم

هشیارترین مرغم و در دام بماندم

بردم ندبِ عشق ز خوبانِ جهان من

از دستِ دلِ ساده سرانجام بماندم

یک گام به کامِ دلِ خودکامه نهادم

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴

 

بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم

دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم

به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم

ره میخانه برگیرم در طامات بربندم

چو عریان مانم از هستی قباهای بقا دوزم

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

دل باز به عاشقی درافکندم

برداد به باد عهد و سوگندم

پیوست به عشق تا دگرباره

ببرید ز خاص و عام پیوندم

برکند به دست عشوه از بیخم

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

زیر بار غمی گرفتارم

کاندرو دم زدن نمی‌آرم

عمر و عیشم به رنج می‌گذرد

من از این عمر و عیش بیزارم

در تمنای یک دمی بی‌غم

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷

 

هرچند به جای تو وفا دارم

هم از تو توقع جفا دارم

در سر ز تو همچنان هوس دارم

در دل ز تو همچنان هوادارم

از من چو جهان مبر که تو دانی

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

بیا که با سر زلف تو کارها دارم

ز عشق روی تو در سر خمارها دارم

بیا که چون تو بیایی به وقت دیدن تو

ز دیدگان قدمت را نثارها دارم

بیا که بی‌رخ گلرنگ و زلف گل بویت

[...]

۱۰ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹

 

تا به کوی تو رهگذر دارم

کس نداند که من چه سر دارم

دل ربودی و قصد جان کردی

رسم و آیین تو ز بر دارم

داستانی ز غصهٔ همه سال

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰

 

درد دل هر زمان فزون دارم

چه کنم بی‌وفاست دلدارم

همه با من جفا کند لیکن

به جفا هیچ ازو نیازارم

بار اندوه و رنج محنت او

[...]

۸ بیت
انوری
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۷۴
 
تعداد کل نتایج: ۱۴۶۴