سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - قطعه
چه حاجت است بدیک سیاه بستانرا
گرفت بابد دیوان من بدیک سیاه
سیاه باد دل و روی و روزگار کسی
که نیست مادح صدر و ضیاء دین اله
نمود کوته دست عنا ز دامن من
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲ - صدر دنیا و دین
صدر دنیا و دین که خاک درت
اهل دیز است سرمه حدقه
در عالیت را ملوک زنند
بوسه بر آستانه و طبقه
بست عدل تو ایدی ظلمه
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - نظام الدین
نظام الدین شه والای میران
ایا ذات تو از رحمت سرشته
هوای مهر تو ایزد تعالی
بدلهای خلایق بر نوشته
ندانم یکتن از کل خلایق
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - قاضی سدید
محترم قاضی سدید ای خلق را
رای و تدبیر صواب آموخته
در میان کار بوده سالها
هم دریده شغلها هم دوخته
وام داری دارم از سرمای دی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵
شه امیر نژادی وزیر والا قدر
که چون تو نیست امیر و وزیر والائی
ز عدل تو چو سمرقند هیچ شهر نبود
چو عزم تو به بخاراست چون بخارائی
همی روی به بخارا و بنده بیطاقت
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه
خواجه محمد بن محمد که بی بهار
خلق خوش تو گل شکفاند بماه دی
بویاتر است خلق لطیفت بسی از آن
کز آتش و گل افتد در آبگینه خوی
امروز بنده خواهد مهمانت آمدن
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - سرای بهشت
در خاک شایقی و نجیبی نگاه کرد
شیخ اجل رشیدی و دید آن موافقی
دنیا فرو گذاست برین ناموافقان
بر موجب وفاق نجیبی و شایقی
جنت موافقان را آماده کرده اند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - دهقان زاده
مدح دهقان زاده طبع از زنگ بزداید مرا
تا نگویم مدحت او، طبع نگشاید مرا
تا نکوخواه ویم، دولت نکو خواهد مرا
تا ستایم مرورا، ایام بستاید مرا
شب چو بندیشم که فردا سر نهم بر آستانش
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - نور دین
نور دین نور عین مهر و وفا
آفریده شده ز لطف خدا
هر که از مهر و از وفا زاید
زو نیاید بعمر جور و جفا
نور دین را هر آینه نکند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - سوگند ما
خسرو آل امیران ای امیران سخن
در ثنا و مدح تو روشن دل و روشن ضمیر
صدر دریا دل نظام الدین که باشد از قیاس
پیش دریای دل بیحد تو، دریا غدیر
ای بیدل سیم و زر از غایت جود و کرم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - قطعه
سالار بک که بخشش کف جواد تو
کمتر فزونتر آمد از گنج شایگان
تشریف یافتی و جمال از صفی دین
و اشراف بر سر رمه های خدایگان
بادت خجسته این عملی را که یافتی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - باغ
آرامگه اهل حکم کردی این باغ
ای باغ تو آرامگه اهل حکم به
ارباب حکم مدح تو گویند در این باغ
چندانکه بود نزد خرد مدح ز ذم به
تا اهل سخن در سخن مدح تو باشند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - مدیح تو
ای خاطرم از نور مدیح تو منور
جز مدح تو در فکرت من نیست مصور
از خلق تو هرگه بزبان آرم لفظی
چون خلق تو گردد دم از آن لفظ معطر
خورشید سپهر کرم وجود و سخائی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - ناصر دین
ای ناصر دین سید اولاد پیمبر
ای عالم جاه و شرف و دانش و تمییز
از غایت جود و کرم و بر و مروت
ناخواسته بخشی بهمه خلق همه چیز
آن بخت ندارند که ناخواسته یابند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - مرغابی چیست
چیست مرغابی فراخته بال
سر او را بدو جهت منقار
بر دو منقار او نهاده برنج
جرم ماهی دو هفته دایره وار
تا نپرد در آب مرغابی
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - گویم نمردهام
ایزد چو مرده خواند مر آن را که مرد نیست
من نیز خویشتن را مرده شمردهام
از اعتقاد پاک وز ایمان پر خلل
بر مرگ دل نهادهام و دین سپردهام
دشمن به دوستان خبر افکند مرگ من
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷
اگر به جود تو ای مجد دین نشد حاصل
به جد نمودن بیحد وجوه دستارم
دو کهنه دارم حالی اگر نوم باید
چو هردو کهنه فروشم، نوی به دست آرم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - خروس
یکی خروس، بمنقار دانه می آرد
سپس بحوصله ماکیان می انبارد
ببال مرغ دگر ماکیان همی پرد
طلسم کرده و بی ابر برف میبارد
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - شهاب الدین مؤید
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - رمضان آمد
رمضان آمد و هر روزه گشائی بر بام
بیکی دست نواله و دگر دست فقاع
آتشی را که کند روزه همه روزه بلند
شامگاهان بیکی لحظه کند پست فقاع
خوشتر است از لب آن روزه گر روزه گشای
[...]