فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - ماده تاریخ در انتساب وزیر
شکر لله که به فرمان شهنشاه جهان
آنکه بیمُهرِ رضایش نبرد حکم قضا
آنکه چون بهر دعایش نفس گرم زنند
جوش تبخاله برآرد لب ارباب دعا
شاه دریادل گردون حشمت شاهصفی
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲ - در تعریف از هند
حبّذا هند کعبهٔ حاجات
خاصه یاران عافیتجو را
هر که شد مستطیع فضل و هنر
رفتن هند واجبست او را
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - ماده تاریخ سیل قم
داد از دست سیل حادثه، داد
که ازو شد گُل بلا سیراب
سیلی از کوه غم فرود آمد
که ازو چشم فتنه شد بیخواب
وه چه سیل؛ آسمان سیّالی
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - خطاب به قاضی سعید قمی
ای جوهری که درته این هشت نُه بساط
چشم خرد ندیده چو تو یک در خوشاب
مینائی سپهر ز خمخانة عقول
آورده کم به نشئة طبعت دگر شراب
چرخ از بیاض صنع به عمر دراز خویش
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - جواب فیاض به میرزا محمد سعید
ای آنکه در کف تو ورق چون رخ نگار
بیخامه میزند رقم نقش خط بر آب
وی مظهر عجایب فطرت که طبع تو
قادرترست بر سخن از چشم پرحجاب
نخل بلند همّت گلزار خاطرت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - شاید خطاب به میرزا حبیبالله صدر باشد
صدر جهان و عالم جان و سپهر فضل
ای آنکه آسمانت به جان چاکری کند
اطفال فضل را به جهان بهر تربیت
شد وقت آنکه طبع خوشت مادری کند
شاید اگر طبیعت معجزنمای تو
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - در مدح وزیر میرزا رفیع صدر یا میرزا حبیب صدر
ای ارسطوشان که هستی از بس استعدادِ ذات
اهل دانش جمله را سلطان و سلطان را وزیر
آن بلند اقبال دستوری که در معنی خطاست
با وجودت در جهان گفتن عطارد را دبیر
آن گرامی مایه دانش گستری کز عرض علم
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - عشق روحانی
ای برادر با تو گویم شرح عشق و عاشقی
تا نپنداری که این کار مزیح است و فسوس
عشق را اهل غرض وسواس گفتند و مرض
کش مداوا کار بقراطست و یا جالینیوس
راست گفتند این مرض باشد ولی عشقی که هست
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - ماده تاریخ وزارت میرزا حبیبالله صدر
شه دین میرزا حبیبالله
صدر کل گشت و هست در خور آن
که همان نام اوست تاریخش
چون صدارت فزود بر سر آن
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - خطاب به دوستی
هان ای صبا که باخبری از نیاز ما
یک صبحدم به گلشن آن کو خرام کن
چون داد کام دل دهی از خاک بوسیش
از خون ما به خاک در او سلام کن
آنگاه از زبان شکوة هجران بیدلان
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - خطاب به دوستی که بیوفاست
ای نازنین که نازش من بر تو باد و بس
بیگانة غم تو مباد آشنای من
ای آشنای دشمن و ناآشنای دوست
وی دشمن مروّت و خصم رضای من
ای آنکه نیست کار دلم جز وفای تو
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - شاید خطاب به قاضی سعید باشد
ای آنکه هر دم از نگه دلنواز خویش
جان دگر به قالب حسرت روان کنی
بر لب چو نوبهار تبسّم کنی سبیل
رخسار آز را چو رخ گلستان کنی
جوهرنما کند چو غضب تیغ ابروت
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - مدح وزیر میرزا طالبخان
آصف جم قدر میرزا طالبخان
آنکه ندیده خرد وزیر چنینی
پیش ازین کش سپهر در مدد ملک
بهر وزارت سپرده بود نگینی
چندی ازو بستدش که خلق بدانند
[...]