گنجور

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

دایم به تو این گرمی بازار نماند

این گرمی بازار تو بسیار نماند

از گرمی بازار مشو غره بیندیش

زان دم که خریدار به بازار نماند

بر باد دهد صرصر خط خرمن حسنت

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

غمین عشق غم روزگار کم دارد

خود این غم آنکه ندارد هزار غم دارد

حریم دیر کنون فخر بر حرم دارد

که نازنین صنمی چون تو محترم دارد

کسی که چون تو حبیب مسیح دم دارد

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

دل به نازی برد از من باز طناز دگر

کز کفم جان می‌برد چون می‌کند ناز دگر

تا ببازد جان به نازت باز جانباز دگر

ای سراپا ناز، قربان سرت ناز دگر

شهر شیراز است و هر سو شوخ طناز دگر

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

زان نور دو دیده تا شوم دور

شد دور زهر دو دیده ام نور

ای کشور مهر از تو ویران

ای خطه ی جور از تو معمور

تا چند من و رقیب باشیم

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

نمی شوم ز سگ کوی او جدا هرگز

که آشنا نکند ترک آشنا هرگز

به یاد او گذرد عمر ما که عمرش باد

به عمر خود نکند گرچه یاد ما هرگز

ز بخت خود شده ام خاک راه خود رایی

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

کشد بهر وفا تا کی جفا دل

چو دلبر کاش بودی بی وفا دل

به جورش گر همه عمر آزماید

ندارد دست از آن جور آزما دل

به هر موئی دلی دارم تمنا

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

به حسرت ای پری می دانی از کویت چسان رفتم

چسان آدم ز جنت رفته بیرون آنچنان رفتم

به کویت آمدم با جان شاد و خاطر خرم

وز آنجا با دل خونین و چشم خونفشان رفتم

نرفتم گر به من نامهربان بودی ولی چون تو

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

امروز بی تو خاک چنین گر به سر کنم

روز جزا عجب که سر از خاک بر کنم

گویند چاره کن [به] سفر عشق یار را

یارم نمی کند چو سفر چون سفر کنم

تا کی کنم بدامن گلچین نظاره گل

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

عاشقان را به جفا خوار مکن

مکن ای شوخ جفا کار مکن

زهر در ساغر احباب مریز

می به پیمانه ی اغیار مکن

کار اغیار به یکبار مساز

[...]

۱۰ بیت
رفیق اصفهانی