گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۵ - بی اعتنائی به فلک

 

در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست

نامی ز من به پرسنل این اداره نیست

بی اعتنا به هیئت کابینه فلک

گردیده‌ام، که پارتی‌ام یک ستاره نیست

بر بی شمار مِهر فلک، پشت پا زدم

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۷ - عشوه سازی

 

بتا، نظام، دگر ناز و عشوه سازی نیست

که این معامله سربازی است، بازی نیست!

مکن مداخله در این کار مملکت ای شیخ

که این مباحثه غسل بی نمازی نیست

کلاه خویش نما قاضی: این همه قاضی:

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در لباس دین

 

ای صدرنشینان که همه مصدر دینید

«صدر» ار ز میان رفت، شما صدر نشینید

امروز نشینید و بر این مسند و فرداست:

کز ذیل گرفته، همه با صدر قرینید

عمر این دو سه روز است که هر روز به آن روز

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳۲ - شراب مرگ

 

بدان سرم که شکایت ز روزگار کنم

گرفته اشک ره دیده‌ام، چه کار کنم؟

بدین مشقت الا، زندگی نمی‌ارزد

که من ز مرگ، همه عمر را فرار کنم

به جامی از می چرخ است مستی ای ساقی

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳۳ - یکرنگی

 

با هر محیط، خویش، نه هم‌رنگ می‌کنم

نی لحن خود، رهین هر آهنگ می‌کنم

مانم که تا بگردد هم‌رنگ من محیط

آنگه ببین چه سان همه را رنگ می‌کنم

تا روز خوش گشاید: آغوش خود به من

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - ملت فروش

 

یکی را ز تن، جامه در دزدگاه

بکندند از کفش پا تا کلاه

پس آنگاه، آن روز تا شب دوید

که تا بر دهی، نیمه شب در رسید

بشد در سرای خداوند ده

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟

 

بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید!

به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!

به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است!

به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!

آن که بگرفته از او، تا به کمر ایران گه

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۳ - مهدی کچل

 

کار و بارت جور، مهیا شده

نور علی نور، مهیا شده

دخترکی خوب، مهیا شده

خفته و خود عور، مهیا شده

تاری و تنبور، مهیا شده

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۸ - گوهرشاد

 

ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد

عالمی بر باد شد، بنیادت ای بر باد باد

من نه آن بودم که آسان رفتم، اندر دام عشق

آفرین بر فرط، استادی آن صیاد باد

سنگدل صیاد، آخر رحم کن، این صید تو:

[...]

۱۰ بیت
میرزاده عشقی