گنجور

 
میرزاده عشقی

کار و بارت جور، مهیا شده

نور علی نور، مهیا شده

دخترکی خوب، مهیا شده

خفته و خود عور، مهیا شده

تاری و تنبور، مهیا شده

هم آب انگور، مهیا شده

بس آجیل شور، مهیا شده

تریاک و وافور، مهیا شده

مهدی کچل سور مهیا شده

چرچر ما جور و مهیا شده

لوطی حسین صاحب عنوان شود

بند قبا قرمزی و خان شود

دور دگر، دوره دونان شود

یکسره این ملک پریشان شود

خاطر ما، جمله پریشان شود

تا که ورا سفره، پر از نان شود

یا که فلان، گربه هر خوان شود

ایران، ویران ز وزیران شود

مهدی کچل سور مهیا شده

چر چر ما جور و مهیا شده