سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
ای سرور کرده پادشاهت
اوج فلکست پایگاهت
تا بخت به پیش تو میان بست
سوی رفعت گشاد راهت
برحق باشد که سعد افلاک
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
دل کار هوات می بسازد
جان برگ عنات می بسازد
بد سازتر ازستم چه باشد
وین هم ز قضات می بسازد
یکتا دل من نساخت با خود
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
روح ز تو خوبتر به خواب نبیند
چشم فلک چون تو آفتاب نبیند
تشنه آب حیات چشمه نوشت
غرقه به نوعی شود که آب نبیند
عشق تو در دل نشست و خاست نخواهد
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
که بود جان که نه در بند وفای تو بود
چه کند دل که نه خرسند جفای تو بود
سرِ ادبار من ار هست، مرا شاید؛ از آنک
دیده آنجا نهد اقبال که پای تو بود
در هوای تو شدم ذره زرین آری
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
حسن تو به گفت هم نیاید
نقش تو ز هر قلم نیاید
عیسی شده مگر که جانها
در دام تو جز به دم نیاید
جز بهر نظاره تو خورشید
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
گشت عنابی سرشکم زان لب عناب رنگ
هم نمی دارد دلم زان سنبل پر تاب رنگ
بی جمال جانفزای و بی خیال دلبرش
آردم از عمر سیری آیدم ازخواب رنگ
مه ز گلگون روی مهر و ماه رنگ آورده است
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
دل در غم عشق یار بستیم
وز دردسر فراق رستیم
از خانه خویش سخت دوریم
وز باده رنج نیک مستیم
از بادیه هوا گذشتیم
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
ای حلقه زلفین تو دام گل و سوسن
هستیم به بوی تو غلام گل و سوسن
زین سان که تو در عشق دو روئی و دورائی
خو پیش تو چون گویم نام گل و سوسن
از دولت رخسار و بنا گوش تو ای جان
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی
چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی
در دل شغب و دغا چه داری
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
منم در عشق تو جسمی و جانی
کشیده پوستی بر استخوانی
نه جز گریه مرا پشت و پناهی
نه جز ناله مرا نام و نشانی
تنی مانده چه تن محنت سرائی
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
رخ بپوش از قمر چه می خواهی
لب بیار از شکر چه می خواهی
بی دهان در سخن چه می پیچی
بی میان از کمر چه می خواهی
جانم آمد بلب چه می گوئی
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶
اکفی الکفاة مشرق و مغرب رشید دین
کامد فلک به زیر و محلش ز بر نشست
چون خیزران دو تا شد تا بار همتش
بر پشت قبه فلک شیشه گر نشست
وی چون ز شرطه سوی حرم شد کلیم وار
[...]