گنجور

 
سید حسن غزنوی

ای حلقه زلفین تو دام گل و سوسن

هستیم به بوی تو غلام گل و سوسن

زین سان که تو در عشق دو روئی و دورائی

خو پیش تو چون گویم نام گل و سوسن

از دولت رخسار و بنا گوش تو ای جان

امروز جهانیست به کام گل و سوسن

خورشید همه شاهان بهرام شه آن شه

کو خود خورد امروز نظام گل و سوسن؟

از جام لبالب کن و در ده که دراین وقت

بی باده نمی زیبد جام گل و سوسن

چون بنده حسن گفت مگر مدح شهنشه

زان پر زر ودر شد همه کام گل و سوسن

بی سکه شاه آمد از آن خوار و خجل رفت

زر زده و نقره خام گل و سوسن

باداش بقا تا نفس باد گذارد

بی زحمت آواز پیام گل و سوسن