قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح میر سید ابوالفضل جعفربن علی
نسیم آب بماند ببوی عنبر ناب
سرشگ ابر بماند بلؤلؤ خوشاب
گرفت باز کنون لاله برک جای ترنج
گرفت باز کنون عندلیب جای غراب
خروش بلبل بر شاخ گل بوقت سحر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح ابوالیسر
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه ابونصر محمد در تهنیت عید
از غم هجر طراز همه خوبان طراز
زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز
به امید خبر یار و به طمع نظرش
به شبان سیه دیر و به روزان دراز
اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح شمس الدین و ابوالمعالی
با درنگ از درد دل در بوستان دی داد رنگ
زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ
آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو
شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ
آسمان چون تو زی و خز باشدی از خیل ابر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح ابونصر محمد (مملان)
از پار مرا حال بسی خوشتر امسال
همواره بدینحال بماناد مرا حال
فرخنده تر امسال ز هر سال مرا عید
افزوده تر امسال ز هر سال مرا مال
من پار همین عید ز نادیدن سروی
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ابونصر جستان
بت پیمان شکن دائم شکسته زلف چون پیمان
رخش ایمان دلش از کفر زلفش کفر بر ایمان
بچین زلف دام دل برنک روی کام جان
ز پیوندش روان نازان و از دوریش دل لرزان
ز عشق آن رخ رخشان ز مهر آن لب جانان
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح ابوالحسن علی لشگری
غالیه دارد کشیده بر شکفته ارغوان
ارغوان دارد شکفته بر منقش پرنیان
ارغوان هر روزه تازه تر بزیر غالیه
غالیه هر روز خوشبوتر بگرد ارغوان
از جفاجوئی که هست آندلبر ناسازگار
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شاه ابومنصور
فغان من همه زان زلف تابدار سیاه
که گاه پرده لاله است و گاه معجر ماه
چو قامت شمنانست گوژپشت و نوان
چو جان اهرمنانست کینه دار و سیاه
بدو رسد شکن و تاب و تیرگی ز جهان
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح شاه ابوالحسن
ای شکنج زلف جانان بر پرند ششتری
سایبان آفتابی یا نقاب مشتری
توده توده مشک داری ریخته بر پرنیان
حلقه حلقه زلف داری بافته بر ششتری
گاه بر گلنار تازه شاخهای سنبلی
[...]