ای شکنج زلف جانان بر پرند ششتری
سایبان آفتابی یا نقاب مشتری
توده توده مشک داری ریخته بر پرنیان
حلقه حلقه زلف داری بافته بر ششتری
گاه بر گلنار تازه شاخهای سنبلی
گاه بر کافور ساده حلقه های عنبری
چنبری از عنبری دارند خم و شم تو
مغزها را عنبری و پشتها را چنبری
مانده زیر حلقه تو این دل فیروزه گون
همچو فیروزه فراز حلقه انگشتری
با رخ جانان ترا باشد همیشه آشتی
با روان من ترا باشد همیشه داوری
گر ز من گردی جدا شادی ز من گردد جدا
ور ز من گردی بری شادی ز من گردد بری
شاید ار گویا نگردد کی بود گویا نگار
شاید ار پیدا نگردد کی بود پیدا بری
لاغری نیکوتر آید با میانش از فربهی
فر بهی نیکوتر آید با سرینش از لاغری
گر ببینی قامتش نندیشی از سرو روان
ور ببینی رفتنش نندیشی از کبک دری
مشتری روئی بتا گر مشتری بیند ترا
مشتری گردد بدیده دیدنت را مشتری
جاودان را چشمت آموزد همیشه جادوئی
دلبران را زلف آموزد همیشه دلبری
گرچه دشوار است بوسیدن ترا آسان شود
بر من از بوسیدن خاک امیر کشوری
بوالحسن تاج خداوندان و شاهان و سران
آن کزو نازد خداوندی و شاهی و سری
نیکنامی را روانی شادکامی را دلی
شهریاری را ستونی بختیاری را دری
کافری بیشی کند با مهر تو با مومنی
مؤمنی کمی کند با کین تو از کافری
گر نگار ایزدی با طبع تو گردد نفور
ور نگار آذری با رای تو گردد مری
چون نگار آزری گردد نگار ایزدی
چون نگار ایزدی گردد نگار آزری
ای خداوندی که روز بزم شمع مجلسی
وی جهانداری که روز رزم پشت لشگری
روز بخشیدن در گنج نهانی بشکنی
روز کوشیدن دل شیر شکرای بشکری
بخت بد یاد آورد آن را که تو فرمش کنی
بخت بد فرمش کند آن را که تو یاد آوری
چون برزم بزم بر خیل ولی احسان کنی
چون بروز رزم بر خیل عدو حمله بری
بزم را یاد آید از تو جودهای حاتمی
رزم را یاد آمد از تو حمله های حیدری
قیصر رومی همی خواهد خداوندا که تو
هر زمان بر چهره و بر دیده او بنگری
صورت خویش از بر دیبا از آن فرسوده کرد
کو همی داند که تو جز فرش دیبا نسپری
کام او باشد بفال تو همه وقتی روا
امر تو باشد بخیل او همه جائی جری
نحس گردون بر بداندیشان تو پیوسته شد
سعد پیوسته همی بر شهرهای گرگری
تا نگردد انده از بی دولتان هرگز جدا
تا نگردد شادی از نیک اختران هرگز بری
دشمنان تو همه بادند با بی دولتی
دوستان تو همه بادند با نیک اختری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای جانان و عشق عمیقش به او میپردازد. او از زلفهای معشوق که همچون حلقههای جادویی هستند، یاد میکند و زیباییهایی چون گل و کافور را به تصویر میکشد. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید دارد که اگر معشوق از او جدا شود، شادی نیز از او رخت خواهد بربست.
شاعر از قدرت و عظمت معشوق سخن میگوید و به نوعی به مقام و جایگاه او در جامعه اشاره میکند. او همچنین به نسبت عشق و زیبایی بین انسانها و تأثیری که معشوق بر دلها میگذارد، میپردازد. در نهایت، شاعر به وضعیت اقبال و بخت و برکات الهی اشاره کرده و نیک و بدی را به معشوق نسبت میدهد. این شعر، به نوعی تجلی عشق، زیبایی و بلاغت در بیان احساسات انسانی است.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکنندگی زلف محبوب، همچون سایبانی است که بر روی پرندهای میافتد. این زلف میتواند هم همچون آفتاب تابناک باشد و هم همچون پوششی درخشان و جذاب.
هوش مصنوعی: تو مانند تودهای از مشک داری که به زیبایی بر پارچهٔ نازک پخش شده، و زلفهایت همچون رشتههای ظریف و زیبا بر روی شانههایت آویزان است.
هوش مصنوعی: گاهی بر روی شاخ و برگ گل سنبل تازه، و گاهی بر روی کافور ساده، حلقههای خوشبو و زیبا قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: آنها بویی شبیه به عطر عود دارند، و حالت خمیدگی و آزادی در مغزها را مانند عطر خوش، و در پشتها را به شکل چنبرهای زیبا میسازند.
هوش مصنوعی: این دل من به خاطر تو همیشه در زیر فشار و متاثر است، مانند سنگ با ارزشی که در بالای حلقهی انگشتری قرار دارد.
هوش مصنوعی: با چهره زیبای محبوبم همیشه در صلح هستم و روح من از تو همیشه قضاوت میکند.
هوش مصنوعی: اگر از من جدا شوی، خوشحالی من هم از من جدا خواهد شد و اگر از من دور شوی، شادی من هم از من دور میشود.
هوش مصنوعی: شاید اگر کسی بتواند به وضوح بگوید که چه کسی زیباست، در واقع زیبایی او مشخص میشود. و همچنین ممکن است اگر چیزی قابل مشاهده نباشد، در واقع وجود آن چیز روشنتر شود.
هوش مصنوعی: لاغری با کمر باریکش بهتر به نظر میرسد، و چاقی با باسن خوش فرماش زیباتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر قامت او را ببینی، به یاد سرو روان نمیافتی و اگر رفتنش را ببینی، به خاطر کبک دری نمیکنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی چهره زیبای تو را ببیند، خود نیز مشتاق و دلبسته تو خواهد شد. زیبایی تو آنقدر جذاب است که هرکس که تو را ببیند، به سوی تو کشیده میشود.
هوش مصنوعی: چشم تو همیشه میتواند چیزهای جاودانه را دریابد، و زلف زیبای محبوبان همیشه درس دلبری را به تو میآموزد.
هوش مصنوعی: هرچند بوسیدن تو برایم کاری سخت و دشوار است، اما از بوسیدن خاک سرزمین یک امیر برایم آسانتر میشود.
هوش مصنوعی: بوالحسن، تاج سروران و پادشاهان است، و به خاطر اوست که خداوندی و سلطنت و مقام بلندی به دیگران نسبت داده میشود.
هوش مصنوعی: نیکویی و نام نیک، روحی خوش و شادی در دل، رهبری و حکمرانی را مانند ستونی محکم و بخت و اقبال را همچون دری استوار میسازد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر محبت تو از کافران فاصله میگیرد، برعکس، شخصی که با ایمان است، ممکن است به دلیل کینه تو از دیگران دور شود.
هوش مصنوعی: اگر معشوقی از جنس فرشتگان، با روح تو سازگار نباشد، بهتر است معشوقی از سرزمین آذربایجان، با تفکر و سلیقهات هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که محبوبی به زیبایی و صفای الهی دست یابد، زیبایی او همچون زیبایی الهی میشود و زمانی که محبوبی به زیبایی انسانی و دنیوی متمایل گردد، زیبایی او به شکل زیبایی دنیوی در میآید.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که در روز جشن و شادی مانند شمعی در روشنایی مجلس قرار داری و ای کسی که در روز جنگ و نبرد، پشتیبان و حامی سربازان هستی.
هوش مصنوعی: روزی تو میتوانی گنجی پنهان را به دست آوری، مانند روزی که با تلاش و همت، دل شیرین را شیرینتر بکنی.
هوش مصنوعی: بدشانسی به یاد میآورد کسی را که تو فراموشش کنی، و بدشانسی فراموش میکند کسی را که تو به یادش بیاندازی.
هوش مصنوعی: زمانی که به میدان جنگ میروی و با دوستانت همراهی میکنی، اگر به دشمن حمله کنی و مهربانی را فراموش کنی، نیکوست.
هوش مصنوعی: مجلسی که برگزار شده، به یاد بخششهای توست و جنگهایی که یادآور شجاعت و دلاوری تو هستند.
هوش مصنوعی: قیصر رومی آرزو دارد، ای خدا، که همیشه نظر لطف و توجه تو بر چهره و چشمان او باشد.
هوش مصنوعی: او با دقت و ظرافت صورتش را از روی پارچه ی زیبا و نرم برداشت، زیرا میداند که جز این پارچهی زیبا، چیز دیگری را به تو نمیبخشد.
هوش مصنوعی: تمام خواستههای او به فال تو بستگی دارد و همیشه در مسیر تو قرار میگیرد. اما او در برابر درخواستهای تو خسیس و تنگنظر است، و این رفتار را در همه جا از خود بروز میدهد.
هوش مصنوعی: سرنوشت بداندیشان همواره بد است و خوشبختی به صورت مداوم بر شهرهای خوب و خوش فکر میتابد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم و اندوه به سبب بیدولتی از انسانها جدا نشود، شادی و خوشبختی نیز از افرادی که به سرنوشت نیک برخوردارند جدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دشمنان تو مانند وزش باد هستند و از قدرتی برخوردار نیستند، در حالی که دوستانت با نیکی و خوشبختی، همیشه در کنار تو خواهند بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جهان را دیدن تو فال مشتری
کیست آن کو نیست فال مشتری را مشتری
گر ز عنبر بر سمن عمدا تو افکندی زره
آن زره که کاشته است از غالیه بر ششتری
آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار
[...]
ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری
تیره شب بر روی روشن مشتری در ششتری
از شکر بر نقره داری دانۀ یاقوت سرخ
وز شبه بر عاج داری حلقۀ انگشتری
زلف مشکین تو پنداری که آزر بر نگاشت
[...]
ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری
آفتاب و مشتری را من به جانم مشتری
داری از سنبل نهاده سلسله بر آفتاب
داری از عنبر کشیده دایره بر مشتری
از سر زلف سیه با حلقههای سنبلی
[...]
ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری
هر که دید او مر ترا با طبع شد از دل بری
آفتاب معنی از سایت بر آید در جهان
زان که از هر معنیی چون آفتاب خاوری
زهره مزهر بر تو سازد کز عطارد حاصلی
[...]
ای جهانداری که داری بر جهانداران سری
پیش تو جز بندگی دعوی شاهان سرسری
نیستی اسکندر و دارا و اندر ذات تو
شوکت دارائی است و حکمت اسکندری
گر صف آرائی صف آرائی بمیدان نبرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.