جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳
جز بوی سر زلف تو با باد صبا نیست
...........................................ا نیست
خون شد دل مسکین من اندر غم رویت
اندر دل خوبان جفاپیشه وفا نیست
از دست ربایند دل خلق جهانی
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸
مرا جز شور تو در سر چه باشد
مرا جز وصل تو درخور چه باشد
شبی از روی لطف و مهربانی
گر آیی نزدم ای دلبر چه باشد
غریبی بی نوایی گر نوازی
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۱
من مسکین نه دل دارم نه دلدار
به دل دارم ز دلدارم بسی بار
تویی فارغ ز حال دردمندان
منم سرگشته در عشقت چو پرگار
تو خوش در خواب صبح و شب همه شب
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷
دلم از درد فراق تو به جان آمد باز
جانم از شوق وصالت به فغان آمد باز
مژده ی وصل تو ناگه به جهان دردادند
جان پژمرده ز مهرت به جهان آمد باز
حال دلدار دلم خواست که معلوم کند
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۰
ای برده رخت ز روی گل رنگ
یارب دل تو دلست یا سنگ
صلحست و صفا میان احباب
با مات چرا همه بود جنگ
گر تیغ زنی ز دست و بازو
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۹
در جمال رخ تو حیرانم
در دو زلف تو دل پریشانم
چون نشستی درون دیده ی ما
گوهر اشک بر تو افشانم
تو طبیب دل منی به جهان
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۶
ای به بالا سرو نازی ای به رخ همچون سمن
عاشقان مشتاقت از جان میل کن سوی چمن
تا فرو ریزد گل از بار از احیای روی تو
تا نشیند از خجالت سرو بر خاک دمن
گر به بستان بگذری یک دم به طرف جویبار
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۶
تو مرا دردی و تو درمانی
نور چشمی و راحت جانی
من ندارم بجز تو در عالم
هیچکس جان من تو می دانی
جان به پای تو کردم از سر شوق
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۶
صبا حال دلم را نیک دانی
به کوی دوست رو یک شب نهانی
بگو حال دلم با آن ستمگر
ز روی لطف و دانم می توانی
بگویش ای بت سنگین دل من
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱
ز روی لطف کن در من نگاهی
که تا گردم ز جانت نیکخواهی
چو حلقه بر درت سرگشته ز آنم
که در خوان وصالم نیست راهی
وصالت از خدا خواهم به زاری
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۵
گلبن روضه دل سرو گلستان روان
غنچه باغ طرب میوه شایسته جان
طفل محروم شکسته دل بیچاره من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
مردم دیده از او حظّ نظر نادیده
[...]