من مسکین نه دل دارم نه دلدار
به دل دارم ز دلدارم بسی بار
تویی فارغ ز حال دردمندان
منم سرگشته در عشقت چو پرگار
تو خوش در خواب صبح و شب همه شب
دو چشم من چو بخت یار بیدار
نه از چنگ غمت یک دم رهاند
نه بر وصلم امیدی می دهد یار
نظر بر من نیندازد زمانی
اگرچه گشته ام چون خاک ره خوار
مدامم دیده ی جان در فراقت
بریزد اشک همچون ابر آذار
چو دستم نیست بر وصل تو باری
برای روز هجرانم نگه دار
ملامت می کنم در عشق بازی
چو منصورم ز عشقش بر سر دار
همه خویشان ز من بیگانه گشتند
ز بهر یارم و یارم شد اغیار
رقیب از من نمی دانم چه خواهد
چو دل رفت و به دستم نیست دلدار
به هجرانم مکش یکباره زین بیش
به وصل خویشم آخر شاد می دار
نگارینا مرا از روی یاری
به کام خاطر اغیار مگذار
به فریاد دل بیچارگان رس
جهانی در غم عشقت گرفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی و عشق ناتمام خود سخن میگوید. او نه دل دارد و نه دلدار، و در عشقش بار سنگینی را به دوش میکشد. در حالی که معشوقش بیخبر از دردهای او به خواب خوش خود ادامه میدهد، شاعر در حسرت وصال و دیدار او در مضیقه است. او به غم و اشک که ناشی از دوری است اشاره میکند و از اینکه هیچ امیدی به وصال ندارد، غمگین است. همچنین به ملامت خود در عشق اشاره میکند و میگوید که از اطرافیانش بیگانه شده و در عشق گرفتار شده است. در نهایت، او به معشوقش درخواست میکند که او را از دیگران دور نگه دارد و به درد و رنج عاشقان رسیدگی کند.
هوش مصنوعی: من بیچاره نه قلبی دارم و نه محبوبی، اما در دل خود به خاطر محبوبم بارها درد و غم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تو از مشکلات و دردهای عاشقانی چون من بیخبر هستی، در حالی که من به خاطر عشق تو سرگردان و نگرانم.
هوش مصنوعی: تو در خواب خوشی هستی و هر شب، من با دو چشمی بیدار مانند بختی که یار باشد، منتظرت هستم.
هوش مصنوعی: نه غم تو اجازه میدهد که لحظهای از چنگالت خلاص شوم، و نه دوست امیدی به وصال و نزدیکیام میدهد.
هوش مصنوعی: اگر چه من به اندازه خاکی که در مسیر پای دیگران است بیارزش شدهام، اما او هرگز به من توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: مدام در فکر تو هستم و چشمانم از دوریات اشک میریزد، مانند ابرهایی که در آزار به باران میبارند.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانم به وصالت برسم، لطفاً یادم را در روز جدایی حفظ کن.
هوش مصنوعی: من در عشق بازی خود را مورد سرزنش قرار میدهم، مانند منصور که به خاطر عشقش بر بالای دار رفته است.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به من نزدیک بودند، به خاطر عشق و وابستگی به محبوبم از من دور شدند و آن محبوب هم به دیگران تعلق گرفت.
هوش مصنوعی: من نمیدانم رقیبم چه قصدی دارد، چون دل من رفته و شخصی که دوستش دارم در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری و جداییام، بیشتر از این رنج نده. مطمئن باش که در نهایت به وصالت میرسم و آن زمان خوشحال خواهم بود.
هوش مصنوعی: ای معشوقهام، به خاطر دیگران نگذار که از زیبایی تو لذت ببرند و مرا از محبت خودت محروم کنی.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج دلهای درمانده و بیچاره اشاره دارد که به خاطر عشق و غم ناشی از آن به شدت در پریشانی هستند. شاعر از یک جهانی سخن میگوید که تحت تأثیر این عشق و غم قرار گرفته و در پی یاری و رسیدگی به حال این افراد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
منقش عالمی فردوس کردار
نه فرخار و همه پر نقش فرخار
هواش از طلعت ماهان پر از نور
زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار
بتانی اندر و کز خط خوبان
[...]
مرا با عاشقی خوش بود هموار
کنون خوشتر، که در خور یافتم یار
کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد
مه دو هفته من سر ز کهسار
کنون خوشتر، که با او بوده ام دی
[...]
نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمند است بار و بیخرد خار
نهان اندر بدان نیکان چنانند
[...]
خدای پاک و بی همتا و بی یار
هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.