ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان
در آن بیشه، آن مردمان روز و شب
گریزان، خلیدهدل و خشکلب
ببودند یک چند، تا شاه چین
سوی رزم مهراج شد پر ز کین
به مهراجیان اندر آمد شکست
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۳ - کوش در برابر آتبین
سر ماه چون ماهِ نو شد پدید
همه دامن کوه لشکر کشید
بیاورد کوش از یلان شش هزار
دلیران و گردان خنجر گزار
همی گشت بر کوه تا چون کند
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۹۵ - در صفت دو شهر
جهاندیده گوید که اندر جهان
دو جای است هر دو به دریا نهان
که هرگز به خوبی چنان جای نیست
چنان باغهای دلارای نیست
یکی این جزیره که کردیم یاد
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۱۵ - آماده شدن آتبین برای جنگ
چو بر خواند نامه بدو ترجمان
بخواند آتبین را هم اندر زمان
از آن نامه و رازش آگاه کرد
دلش را به کین خواستن راه کرد
بدو گفت کاندیشه ی کار کن
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۲۴ - آگاه شدن کوش از پیروزی آتبین
سواران نوشان چو بشتافتند
به بیت المقدس خبر یافتند
که شاه جهان رفت زی باختر
همان کوش با لشکرش سربسر
از آن جا سوی باختر تاختند
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۴ - آمادگی چینیان برای ادامه ی جنگ
چو بی شاه شد سوی شهر آن سپاه
خروش آمد از کوی و بازارگاه
سپاهی و شهری برآمد بهم
گروهی ز شادی، گروهی ز غم
خروشی برآمد ز ایوان کوش
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۶۴ - آگاه ساختن فریدون از نامه ی قراطوس و گذشتن کوش از دریا
چو آمد بر کوش و نامه بداد
یکایک بر او ترجمان کرد یاد
برآشفت سخت و پسایید دست
پس آن نامه بر نامه ی خویش بست
هیونی برافگند نزدیک شاه
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۸۹ - نگه کردن فریدون و قارن در کار کوش
چو بنهاد پاسخ در آن پیشگاه
نگه کرد و برخواند دستور شاه
فریدون همه جُستنی باز جُست
یکایک بگفت آنچه دید او درست
از آن افسر و تخت زرّین اوی
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۹۵ - گردیدن کوش به گردِ کشور
وزآن پس بزد نای رویین به دشت
ز مغرب سوی اندلس بازگشت
یکی گردِ کشور برآمد نخست
ز بیداد کشور سراسر بشست
سه شهر دگر کرد از آن سنگ خار
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۵۱ - راندن پیر، کوش را، و پشیمان شدن کوش
ز گفتار او کوش شد تنگدل
بزد اسب و برگشت خوار و خجل
چو بهری از آن بیشه ببرید راه
پُر اندیشه شد مغزِ سرگشته راه
گر آباد جایی ست، این مرد پیر
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۵۹ - خواهش شاه جابلق از کوش برای دور ساختن گزند موران آدمخوار
مگر شاه جابلق کاو نامه ای
فرستاد بر دست خود کامه ای
که شادان شدم زآنک شاه جهان
به یزدان رسید و بدیدش نهان
چو دریافت فرمان و دیدار اوی
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۶۱ - خواهش دیگر شاه جابلق از کوش برای روستای بی آب کشورش
چو برگشتن آراست شاه و سپاه
زمین را ببوسید جابلق شاه
ورا گفت کای شاه آزاده خوی
نمانده ست کاری جز این آرزوی
که در کشورم روستایی ست خَوش
[...]
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۶۵ - شارستانی به نام ارم
دگر شارسْتانی ست از سیم ناب
به شکل عقابی سر اندر سحاب
که اندازه زآن بر نشاید گرفت
طلسمی بزرگ است و جایی شگفت
یکی نغز سیمرغ پرداخته
[...]
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۲۰ - جواب نامه فرامرز پیش دستان سام
سر نامه نام توانا خدای
جهاندار نیرو ده رهنمای
خداوند پیروزی و نام و کام
رساننده او بندگان را به کام
ازو آفرین باد بر زال زر
[...]