چو بی شاه شد سوی شهر آن سپاه
خروش آمد از کوی و بازارگاه
سپاهی و شهری برآمد بهم
گروهی ز شادی، گروهی ز غم
خروشی برآمد ز ایوان کوش
که زارا، یلا، شاه پولادپوش
بتانش همه پرده برداشتند
غریو از بر چرخ بگذاشتند
ز خوبان همه شهر غلغل گرفت
گل تازه و مشک و سنبل گرفت
سپاهی و شهری شدند انجمن
جوانان و پیران همه رایزن
که ما از پس شاه چین چون کنیم
وگر دیده و دل پُر از خون کنیم
ز ما شهر نتوان ستد هیچ کس
نگهداشت باید شب و روز و بس
که مُردن به شهر از برِ شاه خویش
به از زنده در دستبدخواه خویش
ز بهر زن و بچّه و جان و چیز
بکوشیم چندان که نیروست تیز
برآن بر نهادند مردم دو بهر
که رزم آورند و بدارند شهر
به دروازه ها بخش کردند باز
سپاهی و شهری که بُد رزمساز
به دروازه ها لشکر انبوه شد
ز جوشن سر باره چون کوه شد
سری را سپردند از آن هر دری
درفشی برافراخت هر سروری
همه باره شد سرخ و زرد و بنفش
ز بس گونه گون پرنیانی درفش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: وقتی سپاه به شهر برگشت و شاهی نبود، شور و هیاهو در کوی و بازار به پا شد. مردم، چه سپاهی و چه شهری، با احساسات مختلفی گرد هم آمدند؛ برخی خوشحال و برخی غمگین بودند. فریادهایی از درون کاخها بلند شد که شاه پولادپوش مشکلات را حل کند. مردم با خوشحالی از زیباییها و عطر گلها صحبت کردند و به رایزنی درباره وضعیت شهر پرداختند.
آنها در فکر چارهای برای آینده بودند و نگران بودند که چگونه پس از شاه چین زندگی کنند. تصمیم گرفتند برای حفظ شهر از هر چیزی، حتی اگر باید جان خود را نیز فدای آن کنند، تلاش کنند. مردم برای دفاع از شهر به دو دسته تقسیم شدند و در ورودیها مستقر شدند. دروازهها پر از لشکر بودند و همه جا پر از پرچمهای رنگارنگ شد.
هوش مصنوعی: وقتی که آن لشکر بدون فرمانده به سمت شهر حرکت کردند، در کوچهها و میدانها ندا و سر و صدا بلند شد.
هوش مصنوعی: سپاهیان و شهرنشینان به طور همزمان به هم پیوستند؛ گروهی به خاطر شادی و گروهی به خاطر اندوه.
هوش مصنوعی: صدایی از ایوان کوش برخاست که زارا، یلا و شاهی با زره فولادی در حال آمدن هستند.
هوش مصنوعی: بتانش همه پردهها را کنار زدند و صداهایی به آسمان فرستادند.
هوش مصنوعی: از زیباییهای شهر سر و صدایی به پا شده است، مانند گلی تازه و عطر مشک و سنبل.
هوش مصنوعی: سپاه و مردم شهر گرد هم آمدند و جوانان و پیران با هم در مشورت و گفتگو هستند.
هوش مصنوعی: ما چگونه میتوانیم از پس شاه چین برآییم، اگر چشمانمان و دلمان از غم و درد پر شده باشد؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از ما چیزی بگیرد، تنها باید شب و روز خود را صرف نگهداری و حفاظت از آن کنیم.
هوش مصنوعی: مردن در شهری که تحت فرمانروایی پادشاه خودم باشد، بهتر از زندگی در دست کسی است که مرا به بند کشیده است.
هوش مصنوعی: برای خانواده، عزیزان و جان خود باید تا جایی که میتوانیم تلاش کنیم و انرژیمان را صرف کنیم.
هوش مصنوعی: مردم بر آن شدند که دو دسته تشکیل دهند؛ یکی برای جنگیدن و دیگری برای نگهداری از شهر.
هوش مصنوعی: سپاهیان و شهری که فرماندهاش جنگجو بود، به دروازهها تقسیم شدند.
هوش مصنوعی: دروازهها مملو از لشکری شدند که مثل کوه، سر به آسمان گذاشته بود و زرههایشان درخشان و درشت بودند.
هوش مصنوعی: سری را به دروازهای سپردند و پرچمی را بر افراشتند که نشانهای از قدرت و فرمانروایی است.
هوش مصنوعی: در هر زمان، رنگهای سرخ، زرد و بنفش به خاطر تنوع و زیباییهای پرنیان، جلوهگری میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.