سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
به اولاد رستم منم چون رهی
تو را بنده ام هر چه فرمان دهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
به چین اندرم هست فرماندهی
همه چینیان پیش تختم رهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۵ - این چند سخن در باب شکایت روزگار هنگام پیری خود گوید
بنفشه سمن گشت گل شد تهی
شدم چنبری شاخ سرو سهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۶ - وداع کردن فرامرز از نزد کاوس و تأسف خوردن رستم و پند دادن رستم،فرامرز را
چو دردی که پر مغز گلشن نهی
چه بایسته رازی که بارش تهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن
اگر گیو گودرز زان آگهی
بیابد شود تن ز جانش تهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید
سمن بین که هست از نهفته تهی
شقایق شده چون یکی پر بهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید
بدین سان پریدم ز تخت بهی
بکنده دل از جایگاه مهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز
به نوشاد و لشکر رسان آگهی
که از مار جوشان جهان شد تهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۶ - این سخن چند،مصنف در باب خود و نیرنگ روزگار گوید
چو نرگس همه جام و لیکن تهی
به خانه خداوند آنگه رهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند
بکشت و جهان گشت زان بد تهی
وز آن پس تو را کرد خواهد رهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز
سبکساره مرد و غرور مهی
به یاد آورد تخت شاهنشهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۰ - جواب دادن برهمن
شهی کو ز داد و دهش شد تهی
از آن شه بسی بهتر آمد رهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۶ - سؤال کردن فرامرز،آخرکار
چو فرزند گشتاسب را سر نهی
بماند به تو تاج و تخت مهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۸ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را
رخش ماه بالا چو سرو سهی
فروزان بدو تخت شاهنشهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش
مرا مرز هند است و شاهنشهی
کمر بسته ما پیش تو چون رهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش
فرامرز چون شد به کاخ مهی
پدید آمد آن ساز شاهنشهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۳ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز
همه پیکر کوه با فرهی
همه چشمه سیب نار و بهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
منوچهر کرد آن ز ترکان تهی
یکی خوب جایست با فرهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ
تو خرگاه را کن ز ترکان تهی
وگرنه نبینی تو روز بهی
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ
برو بیشه از روبهان کن تهی
نخواهم که یابند روز بهی