سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او
چنان زد به تندی به یال و برش
که پنهان شد اندر زمین پیکرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
ببرید سر تا به سر پیکرش
روان کرد از تیغ خود در سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۰ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را
چنان سفره او را به زیر اندرش
جدا فرش چون پیرهن از سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او
فرامرز چون شد به شهر اندرش
شد از بام او زرفشان افسرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او
بفرمود هرگونه خوان و خورش
که آرد همی مرد خوالیگرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۱ - باز آمدن بیژن از گرگ گویا و شرح گفتن از برای فرامرز نامدار
همه خیره شد دیده لشکرش
از آن تاج و شمشیر و انگشترش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز
دو نیزه بلندی بود پیکرش
قفیز زمین در نگنجد سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز
بریدند شاخ گران از سرش
بکندند دندان جنگ آورش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز
بفرمود و گنجور کآرد برش
بپوشید آن نامور پیکرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۱ - سخن گفتن فرامرز به جهت پذیرفتن دین یزدان و قبول نکردن کید
به شمشیر گرشاسبی پیکرش
ببرم به هامون نشانم سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
یکی ماه پیکر درفش از برش
به ابر اندرآورده تابان سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم
یکی پیکر آهو درفش از برش
بدان سایه آهو اندر سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب
سراسر ببخشید بر لشکرش
مر او را بدان سان که بد در خورش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب
زمان تا زمان لشکر آید برش
زپستی به گردون برآید سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۰ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن
فرامرز یک تیغ زد بر سرش
دو نیمه بشد در زمان پیکرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۰ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن
ببوسید و بنهاد نامه برش
ثنا خواند بر شاه و بر لشکرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۴ - کشتن تجانو پیل هندی را و خشمگین شدن فرامرز
زگردان پر از خشم و کین شد سرش
یکی بانگ زد سخت بر لشکرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
برفتند تازان سوی لشکرش
شد آگاه گردان نام آورش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو
بویژه که باشد خرد یاورش
برآید به گردون گردان سرش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۲ - آگاهی یافتن رای از لشکر و آمدن از پی فرامرز
فرامرز آسوده با لشکرش
به کام دل خود از آن کشورش