سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲ - گفتار در آفرینش مردم
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول
چو بشنید زال از شه این گفت راست
زمین را ببوسید و بر پای خاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
ندانست کس این دلیر از کجاست
در این دشت، باران جنگش چراست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
چو بشنید البرز گفتار راست
نبرد اول بار گردن شماست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم
به گیتی چو البرز مردی نخاست
چو او نامداری به زور از کجاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او
نگویم که بالاش بر سرو راست
که هرگز به بالاش سروی نخاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او
ز روی بیابان یکی گرد خاست
تو گفتی یکی اژدها بود راست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱ - باز نمودن راز خود، فرامرز و بانو گشسب با رستم زال و جنگ کردن ایشان
وگرنه به صد پهلوان بود راست
که امروز با ما به پیکار خاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
بگفتند که امروز روز بلاست
غم افزود ازو شادمانی بکاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن
به نوشاد گفت ار بگویی رواست
که ماوای آن گرگ گویا کجاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن
بدان کان برآرنده گنج ماست
گر او را نمایی یکی ره سزاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز
جهان پهلوان گفت آری رواست
بدین کار بر میزبان پادشاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز
بلایی بدین گونه در شهر ماست
کزو روز و شب مرد و زن در بلاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۷۰ - درخواستن فرامرز از کید هندی به جهت هر دو دختران او (و)دادن کید
مرا رای جیپال و آن مرز خاست
شدن سوی آن مرز و بومم هواست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۳ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن در آخر کار و هویدا کردن دین
بدو کید هندی بگفتا رواست
مکن تو کژی نیز برگوی راست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
اگر سر به فرمان درآری رواست
که او در جهان سر به سر پادشاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی
چو با میمنه میسره گشت راست
خروش از سواران جنگی بخاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی
تو گفتی جهان کام نراژدهاست
ز گردون روان بر زمانه رواست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
هیاهو برآمد ز چپ و ز راست
ندانست کس کان چه فریاد خاست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۷ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن
نگفتی سخن هیچ بر راه راست
به پاسخ بدان گونه دادی که خاست