یکی گوهری بود پر نام و ننگ

یکی گلبنی بود پر بوی و رنگ

سواری شجاع که به هنگام جنگ

همی خون گرست از نهیبش پلنگ

غریویدن نای و آواز چنگ

همی رفت هر جایگه بی درنگ

نخست از بنی شیبه کس نام و ننگ

که با کس نبد ساز و آلات جنگ

هزبر ارچه چیره بود روز جنگ

چگونه کند جنگ بی یشک و چنگ

بجستنش کردند دیری درنگ

بدان تا مگر آورندش بچنگ

چنین سرکشان ای پی نام و ننگ

نهادند سر سوی پرخاش و جنگ

ز بس مطرد و رایت خوب رنگ

ز بس نوفهٔ شیر مردان جنگ

به هجر اندرون کرد نتوان درنگ

شود نرم از عشق پولاد و سنگ

همان و همین ساخته ساز جنگ

نکردند بر کینه جستن درنگ

ربیع ابن عدنان چو شرزه پلنگ

بغرید چون کرد آهنگ جنگ

که جوید همی حیمت و نام و ننگ

که آید همی سوی میدان جنگ

شد اندر میانشان زمانی درنگ

که بودند هر دو دلیران جنگ

یکی سروری دیگر آمد به جنگ

نکرد ایچ بر کینه جستن درنگ

بگفتش ترا نیست هنگام جنگ

زمانی ترا کرد باید درنگ

چگونه کنم با تو من رای جنگ؟

کند شیر آهنگ روباه لنگ؟

بنالند چون نیزه گیرم به چنگ

به بیشه هزبرو به دریا نهنگ

ز کین دل و حمیت نام و ننگ

همی تازه کردند آیین جنگ

فگندش به گردن درون پالهنگ

پیاده کشیدش به میدان جنگ

همی راند گلشاه با مهر و رنگ

سمند صف آشوب را نرم و تنگ