عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بگفت: ای کهن گشته پیر نژند
یلان عرب نیزه چونین زنند؟
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بد از هجر بر پای من پای بند
به مرگ پدر گشت جانم نژند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
نگونسار خود را برو برفگند
همی کرد نوحه به بانگ بلند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
ولیکن به جانش نیامد گزند
ز بازوی خود نوک نیزه بکند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
کی بروی به حیلت نهادست بند
به تیمار هجران و بیم گزند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
کنونم مکش، دست و پایم ببند
ببر نزد آن زاد سر و بلند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
عمامهٔ خز از سر به بیرون فگند
به لشکر نمود آن دو مشکین کمند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
فروهشت تیغش بسوی سمند
سر و گردن اسپ در بر فگند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۵ - جنگ کردن پسر ربیع با گلشاه
پسر سخت نیرو بد و زورمند
بتن بود مانند سرو بلند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
سبک باره را ورقهٔ هوشمند
به حیلت به شهر یمن در فگند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
من آنم کجا از سپهر بلند
زحل را در آرم به خم کمند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
دگر باره زد بانگ را بر سمند
پس آواز کردش به بانگی بلند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
کتا یک به یک اندر آرم ببند
سران را سر آرم به خم کمند.
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
برمح و به شمشیر و گرز و کمند
سپه را همه جمله بر هم فگند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
ز دینار و ز تاج و تخت بلند
ز گاو و خر و استر و گوسفند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
بسی اشتر و گاو با گوسفند
نکشت و گشاد از سر بدره بند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
هلالش بگفت: ای شه هوشمند
نخستین به سوگند خود را ببند
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۵ - نوحه کردن گلشاه
به فندق گل از ماه رخشان بکند
به خاک اندر افگند مشکین کمند