عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی
به تیغ بلاشان فروکوفت خرد
بدان کش هوا بود بگرفت و برد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی
دل و جان به یک نظرت او را سپرد
بلی عشق خوبان نه کاریست خرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران
یکی شعر گفت آن دل آزرده مرد
ز تیمار و هجران وز داغ و درد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۶ - چنین گفت آنگه به فرمانبران
زمان دادش و دل به شادی سپرد
به یک هفته گفتا کس از غم نمرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه
بگردید اندر مصاف نبرد
ز هامون به گردون برآورد گرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه
شجاعان و گردن کش و شیر مرد
بلا دیده و آزموده نبرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بر من چو کردم نشاط نبرد
نخواهم کی آید مگر مرد مرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بگفت ای جهان دیدهٔ سال خورد
گذشته بسی بر سرت گرم و سرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
بگفت این و از کین دل حمله کرد
بیاورد شمشیر تیز از نبرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
سواری دگر اسب زد در نبرد
صف آشوب و گردن کش و شیرمرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
مرا زان جوانان مردان مرد
همی خنده آمد به گاه نبرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
نخواهم به جز ورقه را هم نبرد
کی امروز پیدا شود مرد مرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان
برآمد یکی تیره گرد از نبرد
که پر گرد شد گنبد لاژورد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
دو میر شجاع و دو پیل نبرد
دو شیر صف آشوب و دو مرد مرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
دریغ ای پدر دیدهٔ شیر مرد
کی رفتی ز دنیا پر از داغ و درد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
بگرز آزمودند چندان نبرد
کی گل رنگ رخسارشان گشت زرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
پیاده شد از اسپ، اسپش بمرد
پیاده برآن خستگی حمله برد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۳ - کنون بشنو ای خال ِ آزاد مرد
کنون بشنو ای خال ِ آزاد مرد
که گلشاه دلخواه با او چه کرد
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن
بگفتا برین دل میفزای درد
به حق خداوند جبار و فرد