خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴
جز تو سرمایه جان نیست مرا
بی تو سودای جنان نیست مرا
کی کنم قول کسی در حق تو
گوش جز تو به جهان نیست مرا
گر شوم از سو کوی تو جدا
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۷
ای گل رویت بود مژگان به چشمم خارها
صد ماه کنعانی برم چون نقش بر دیوارها
احوال آزار مرا پرسیده بودی از کرم
سهل است با هجر تو بر جان سختی آزارها
لیک از وفور انتظار، شد چشم گریانم چهار
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۲
بی روی توام ای مه نو خانه خراب
وز هجر توام صبر به دل نقش بر آب است
در خواب توان دیدنت و خواب نیاید
از بس که مرا دیده اقبال به خواب است
دوشم به نگاه تو دل از باده غنی بود
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۹
ای شده در دور لعلت تازه ایام مسیح
زنده گشته از دم جانپرورت نام مسیح
عالم و آدم گرفتار خط سبز تو شد
نه همین زنجیر موسی گشت یا دام مسیح
پای کی تارک گردن نهادی از شرف
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۰
ای تاب ز آفتاب ربوده ز تاب رخ
پیراسته است ایزدت از مشک ناب رخ
زین چاشتگاه روی نهفتن ز من چرا؟
در چاشتگاه کی بنهفت آفتاب رخ
مهر منیر با همه خوبی و منزلت
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲
به اکسیر وحیل هر خاک راهی زر نخواهد شد
همه بد اصل سنگی در بها گوهر نخواهد شد
سلیمانی نزیبد هر که را خاتم بوَد در کف،
هر آن کو آینه می سازد ، اسکندر نخواهد شد
همه کس خویش را عاشق تواند کرد چون بلبل
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۴
سایه این خرگه نیلی کرا مامن بود
یا در این دنیا کجا آسایش یک تن بود
گردش گردون هزاران خاندان باد داد
نه همین بد مهری اش با تست یا با من بود
چشم عبرت برگشا و طاق کسری را ببین
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۶
مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید
محنت بیانتهای هجر را پایان رسید
باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین
عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید
کوه غم بر باده ده ای دل که با باد صبا
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۳
مرد از هجر روی تو ای نازنین فریاد رس
خون شد دلم از خوی تو ای نازنین فریاد رس
هر سو رود از دیده خون، جولان کنان آید برون
سروقد دلجوی تو، ای نازنین فریاد رس
دل نافه تاتار شد، اشکم همه گلزار شد
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۵
از بس که ز صهبای هوس بیخود و مستم
بیرون شده سر رشته ادراک ز دستم
در معرکه نفس بسی پای فشردم
بفریفت مرا عاقبت و داد شکستم
هر لحظه پرستید و تبسم بنماید
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۶
هر دم به گوشم آید از سوز دل صدایی
گویا ز دردمندان خالی نمانده جایی
بر حال خویش گریم از جور زلف شوخی
بینم به دست صیاد هر مرغ بسته پایی
گلزار حسن جانان هرگز خزان نبیند
[...]
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۱۶
نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور
که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور
ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره
کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور
علی، بابا، کلال و نقشبند است و علاءالدین
[...]
خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۱۷
ای رام ترا ابلق چرخ سرکش
از یمن شه عادل افریدون وش
شاهی که سرا سیمه شود زال فلک
چون رستم اگر پای نهد بر برش
این نامه مرسوله برش عرضه بدار
[...]