گنجور

 
خالد نقشبندی

مرد از هجر روی تو ای نازنین فریاد رس

خون شد دلم از خوی تو ای نازنین فریاد رس

هر سو رود از دیده خون، جولان کنان آید برون

سروقد دلجوی تو، ای نازنین فریاد رس

دل نافه تاتار شد، اشکم همه گلزار شد

هر گوشه ای از کوی تو، ای نازنین فریاد رس

کی بی رخت بویم سمن، بیزارم از مشک ختن

گر باد آرد بوی تو، ای نازنین فریاد رس

خالد اگر بی‌روی تو زیبای بر گل بنگرد

شرمنده باد از روی تو، ای نازنین فریاد رس