گنجور

 
خالد نقشبندی

ای تاب ز آفتاب ربوده ز تاب رخ

پیراسته است ایزدت از مشک ناب رخ

زین چاشتگاه روی نهفتن ز من چرا؟

در چاشتگاه کی بنهفت آفتاب رخ

مهر منیر با همه خوبی و منزلت

هر شب کند ز شرم رخت در نقاب رخ

مفتون یک نگاهتم از من مپوش روی

مجنون روی ماهتم از من متاب رخ

خالد اگر به روی تو گل را قرین کند

شوید ز خجلت رخ تو از گلاب رخ

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode