سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸
جایی که نمودی آن رخ روحافزای
بنمای دلی را که نبردی از جای
ز آنروز بیندیش که بیعلت و دای
خصمی دل بندگان کند بر تو خدای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۹
با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
مهرافزایم گرچه بود کینافزای
ور تیغ دورویه کرد از سر تا پای
خود را چو کمر در دل او سازم جای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۰
در عشق تو ای شکر لب روح افزای
نالان چو کمانچهام خروشان چون نای
تا چون بر بط بسازیم بر بر جای
چون چنگ ستادهام به خدمت بر پای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۱
خود را چو عطا دهی فراوان مستای
وز منع کسی نیز مرو نیک از جای
در منع و عطا ترا نه دستست و نه پای
بندنده خدایست و گشاینده خدای
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح احمد عارف زرگر گوید که به حج رفت از بلخ و حج نیافت
ای ز عشق دین سوی بیتالحرام آورده رای
کرده در دل رنجهای تن گداز جانگزای
تن سپر کرده به پیش تیغهای جان سپر
سر فدا کرده به پیش نیزههای سرگرای
گه تمامی داده مایهٔ آب دستت را فلک
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۳
پسری دیدم پوشیده قبای
گفتم او را که به نزدیک من آی
گفت من دیر بمانم نایم
گفتم او را که بیا ژاژ مخای
دیر کی مانی جایی که بود
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در مدح مکینالدین
آنکه مر صدر عرب را اوست اکنون کدخدای
آنکه مر اهل عجم را اوست حالی رهنمای
هست هم خلق کسی کز مهر او آمد به دست
هست هم نام کسی کز بهر او دارد به پای
هشت خلد و هفت کوکب شش جهات و پنج حس
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۸ - قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء
بیش از این در میان چاه مپای
دست بر حبل زن، زچاه برآی
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۶ - انما اموالکم واولادکم فتنه
شعر بگذار و گرد شرع درآی
که شریعت رساندت به خدای
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴۹ - اَلَّذینَ یَذْکُرونَ اللهَ قیاماً و قُعوداً وَ عَلَی جُنوبِهِمْ
بی ریا در ره طلب نه پای
خالصا مخلصاً برای خدای
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۷ - اذا اراد الله بقوم خیراً ابتلاهم، فصل فی الضحی والبکاء
تا توانی به خنده لب بگشای
سردندان به خنده در منمای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱ - در توحید باری تعالی
ای درون پرور برون آرای
وی خردبخش بیخرد بخشای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱ - در توحید باری تعالی
چیست عقل اندرین سپنج سرای
جز مزوّر نویس خط خدای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴ - فصل تنزیه قِدم
چون برون آمدی ز جان و ز جای
پس ببینی خدای را به خدای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴ - فصل تنزیه قِدم
زیر گردون به امر و صنع خدای
ساخته چار خصم بر یک جای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵ - فصل اندر صفا و اخلاص
پس چو مطلوب نبود اندر جای
سوی او کی بود سفرت از پای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۰ - فی الحفظ و المراقبة
داشته زیر آسیای تو پای
که نگه داشتش خدای خدای
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۲ - فیالحکمة و سبب رزق الرازق
داد رزق تو از دو دست و دو پای
زین بگیر و از آن برو هر جای