ای شهیدی که نشاید غمت ازیاد رود
گرچه این خاک وجودم همه بر باد رود
ماجرای غمت ار بگذرد اندر آفاق
تا به افلاک همی ناله و فریاد رود
محض رفتن به جنان مایه ی شادی نبود
گر کسی سوی جنان با تو رود شاد رود
زان کنم این همه فریاد گه هرگز به جهان
نشنیدم به کسی این همه بیداد رود
دل زغم سوزد و شاد است از این سوز، آری
عشقت آنجا که رود تفرقه ز اضداد رود
در بهشتم غم بی آبی ات از دل نرود
گر رود خود نه گمانم که زبنیاد رود
آب از حنجر خشک تو چه فولاد چشید
تا به حشر آب غم از چشمه ی فولاد رود
خسروا، شمّه یی از عشق تو گر گویم فاش
شور شیرین زجهان از سر فرهاد رود
نشود تسلیه ی ماتمت الا، به حضور
این غم از جلوه ی رویت مگر از یاد رود
روز آخر همه را دیده به دست تو بود
گرچه با مغفرت و با کف پرزاد رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من از خوی تو هر چند که بی داد رود
چون رخ خوب تو بینم همه از یاد رود
گره طره مشکین مگشا پیش صبا
عمر صد دل شده مپسند که بر باد رود
تا به کی عاشق دلخسته به امید وصال
[...]
کی تمنای تو از خاطر ناشاد رود
داغ عشق تو گلی نیست که بر باد رود
نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل
تشنه راآب محالستکه از یاد رود
گر بشستن برود نقش الف از شانه
[...]
خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود
هرکجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود
هر شکایت که مرا از تو بود در دل تنگ
چون کنم یاد وصالت همه از یاد رود
هرکجا کز رخ و بالای تو گویند سخن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.