بر من از خوی تو هر چند که بی داد رود
چون رخ خوب تو بینم همه از یاد رود
گره طره مشکین مگشا پیش صبا
عمر صد دل شده مپسند که بر باد رود
تا به کی عاشق دلخسته به امید وصال
شادمان سوی درت آید و ناشاد رود
نقش شیرین رود از سنگ ولی ممکن نیست
که خیال رخش از خاطر فرهاد رود
خاک بادا سر من در ره آن سرو روان
که گرفتاری من بیند و آزاد رود
جز به ویرانه غم جا نکند مرغ دلم
جغد ازان نیست که در منزل آباد رود
دل به آن غمزه خونریز کشد جامی را
صید را چون اجل آید سوی صیاد رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید و به تأثیر عواطف و زیبایی معشوق اشاره دارد. او به این موضوع میپردازد که با وجود رنج و بیعدالتیهای عشق، وجود زیبا و شیرین معشوق همه دردها را به فراموشی میسپارد. شاعر از ناپایداری و گذرایی عمر شکایت دارد و میگوید که زندگی و امید به وصال معشوق او را به سمت در میکشاند، هر چند که به دلخوشی نمیانجامد. همچنین، او از آرزوها و رویاهایی صحبت میکند که ممکن است به حقیقت نپیوندند و از احساس غم و ناکامی ناشی از عشق ناامیدانه سخن میگوید. در آخر، تصویر جغدی که در ویرانه غم نشسته است، نماد دلتنگی و ناکامی در عشق است.
هوش مصنوعی: هرچند که از ستم و ناعدالتی تو بر من بگذرد، ولی وقتی که چهره زیبای تو را میبینم، همهی این مشکلات و بدیها از یادم میرود.
هوش مصنوعی: موهای مشکی و گرهخوردهات را در مقابل نسیم باز نکن، زیرا عمر صد دل عاشق، ارزشش را ندارد که به باد برود.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی یک عاشق دلbroken باید با امیدی ناامید کننده به سمت در تو بیاید و در نهایت غمگین برگردد؟
هوش مصنوعی: رودی که از سنگ میگذرد، میتواند نقش زیبایی ایجاد کند، اما هرگز نمیشود که محبت و یاد رخش از ذهن فرهاد محو شود.
هوش مصنوعی: خاک بر سر من که در راه آن درخت زیبا، دلی را یاری کنم که به مشقت من پی برده و خود به راحتی برود.
هوش مصنوعی: مرغ دل من تنها در ویرانهها آرام میگیره و به همین خاطر است که به خانههای شاد و آباد راهی ندارد.
هوش مصنوعی: دل به آن نگاه عاشقانه و کشنده میسپارد و در پی آن، مشغول نوشیدن میشود؛ اما چون مرگ به سراغش بیاید، همچون طعمهای به سمت شکارچی خواهد رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که بینی که پس از پرورش فقر او را
در صف زنده دلان نام به ارشاد رود
باد دعوی به سر او مبر ای خواجه مباد
که از این بی ادبی دین تو بر باد رود
کی تمنای تو از خاطر ناشاد رود
داغ عشق تو گلی نیست که بر باد رود
نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل
تشنه راآب محالستکه از یاد رود
گر بشستن برود نقش الف از شانه
[...]
خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود
هرکجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود
هر شکایت که مرا از تو بود در دل تنگ
چون کنم یاد وصالت همه از یاد رود
هرکجا کز رخ و بالای تو گویند سخن
[...]
ای شهیدی که نشاید غمت ازیاد رود
گرچه این خاک وجودم همه بر باد رود
ماجرای غمت ار بگذرد اندر آفاق
تا به افلاک همی ناله و فریاد رود
محض رفتن به جنان مایه ی شادی نبود
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.