کی تمنای تو از خاطر ناشاد رود
داغ عشق تو گلی نیست که بر باد رود
نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل
تشنه راآب محالستکه از یاد رود
گر بشستن برود نقش الف از شانه
فکر بالای تو هم از دل ناشاد رود
نتوان از سر او برد هوای شیرین
لشکر خسرو اگر بر سر فرهاد رود
در ره عشق جهانسوز چه شاه و چه گدا
حکم سیلاب بویرانه و آباد رود
می کشد هر چه بدریا رسد از چشم ترم
ناز شاگرد خردمند باستاد رود
اگر آئینه نیابد ز قبولت نظری
زلف جوهر همه از چهره فولاد رود
اشک سودی نکند عاشق دلباخته را
چکند دانه چو دام از کف صیاد رود
کاش چون شمع شود سر همه اعضای کلیم
تا سراسر بره عشق تو بر باد رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمق عشق و حسرت شاعر است. شاعر تأکید میکند که عشق او نه فراموششدنی است و نه کمرنگ میشود. او به زیباییها و نشانههای عشق اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر اثر عشق از وجود او خط بخورد، احساساتش از یاد نخواهد رفت. همچنین، او به ناامیدی و درد دلهای عاشقانه اشاره دارد و با آرزوی شمعوار شدن، میگوید که میخواهد تمام وجودش فدای عشق معشوق شود. در کل، این شعر نماد درگیریهای عاشقانه و احساسات عمیق انسانی است.
هوش مصنوعی: هرگز آرزوی تو از ذهنم نمیرود و عشق تو مانند گل نازکی نیست که با یک نسیم به راحتی از بین برود.
هوش مصنوعی: خواسته و آرزوی دل، همچون چاهی عمیق است که هرگز از یاد نمیرود. این احساس نیاز و تشنگی همچنان در دل باقی میماند، چرا که رسیدن به آن آرزو ممکن نیست و به آسانی فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر بر روی شانهی فکر تو، الف نقش خود را از دست بدهد، دل غمگین تو نیز ناامید خواهد شد و از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دلش عشق و محبت خسرو باشد، حتی اگر بر سر فرهاد هم بیفتد، نمیتواند از یاد آن احساس شیرین دست بردارد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، فرقی بین پادشاه و تهیدست نیست؛ هر دو تحت تأثیر سیلاب قرار میگیرند، چه خرابی و چه آبادانی.
هوش مصنوعی: هر آنچه از چشمان من به دریا برسد، به خاطر ناز و لطافت معلم دانشمندم است.
هوش مصنوعی: اگر آینه از نگاه تو چیزی نبیند، تمام زیباییها و خصوصیات من از چهرهام به سوی فولاد خواهد رفت.
هوش مصنوعی: عاشق دلباخته با اشک و گریه هیچ فایدهای نمیتواند ببرد، مانند آن دانهای که وقتی صیاد آن را در دام انداخته، دیگر به آن چیزی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای کاش سر همه اعضای کلیم مانند شمع میشد تا در برابر عشق تو همهچیز از بین برود و در هدایت و شوق عشق تو قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من از خوی تو هر چند که بی داد رود
چون رخ خوب تو بینم همه از یاد رود
گره طره مشکین مگشا پیش صبا
عمر صد دل شده مپسند که بر باد رود
تا به کی عاشق دلخسته به امید وصال
[...]
خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود
هرکجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود
هر شکایت که مرا از تو بود در دل تنگ
چون کنم یاد وصالت همه از یاد رود
هرکجا کز رخ و بالای تو گویند سخن
[...]
ای شهیدی که نشاید غمت ازیاد رود
گرچه این خاک وجودم همه بر باد رود
ماجرای غمت ار بگذرد اندر آفاق
تا به افلاک همی ناله و فریاد رود
محض رفتن به جنان مایه ی شادی نبود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.