هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد
زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها
که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد
به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را
که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد
به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی
که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد
به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم
زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد
به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت
بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد
به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل
دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد
چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید
زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد
نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟
که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف هلال عید و احساس شادی و نو شدن میپردازد. در آغاز شاعر از پیدایش هلال عید به عنوان نشانهای از پایان غم و آغاز شادی سخن میگوید. به تأثیر مثبت این ماه نو بر دلها و روشنی خیالات اشاره میشود. زاهدی که از زهد خشک خود رنج میبرد، با دیدن هلال عید، احساس خوشبختی میکند. شاعر از ساقی میخواهد که با ساغرهای باده به او کمک کند تا با شادی و زیبایی روح خود را پر کند. همچنین، به زیبایی و رنگینی که در زمان عید وجود دارد اشاره شده و احساس حیرت نسبت به معجزه عید و زیباییهای آن بروز میکند. در نهایت، این شعر نمادی از خوشحالی و نو شدن در زندگی انسانی است.
هوش مصنوعی: ماه نو عید از آسمان تاریک نمایان شد و کشتی مملو از شادی و خوشحالی از دریای غم خارج گردید.
هوش مصنوعی: از زمان ظهور ماه نو، دلها مانند آینهای صاف و شفاف شدند، به طوری که هر کس احساسات و افکارش را بدون هیچ مانعی به راحتی نشان داد.
هوش مصنوعی: بهتر از روشندلی، وجود تیر شهابی نیست. شیطان که به خاطر زاهد باریک شده است، تا زمان رویت هلال عید، خودش را پنهان کرده بود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، مرا با پر کردن مداوم لیوانها دریاب، زیرا که بر تنم پوست خشک و زهد و پارسایی وجود دارد و این وضعیت مرا همانند مینا، شکسته و آسیبدیده کرده است.
هوش مصنوعی: در جستجوی هلال عید، به چشمهای زیادی از آسمان نگاه میکردم، اما تنها یک بار، آن ماه نو که در جریان بادهها بود، نمایان شد.
هوش مصنوعی: طلایی رنگی مانند طاووس از مکان پنهانی خود بیرون آمد، هرچند مدتی از دید پنهان بود مانند موجود افسانهای عنقا.
هوش مصنوعی: با یک ناخن نمیتوان گرهای را باز کرد، همانطور که نمیتوان از مشکلات دل به راحتی عبور کرد. در روز عید، در حیرت هستم که این قفلها چگونه باز خواهند شد.
هوش مصنوعی: مثل بویی که از جمع شدن گلها به وجود میآید، در روزهای خوش و سرشار از زیبایی، دختر زیبای باغ گلها جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: آیا ساز نمی چرخد چون قانون خوشی ها و لذت جویان است؟ که سازی دیگر برای صائب در زمان نو آماده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوم ترجیع این باشد که بر بت اشک من شاشد
برآشوبد، زند پنجه، رخم از خشم بخراشد
ندانم تا دگربار این دل ریشم چه شیدا شد
مگر عکس رخ دلبر به جان باز آشکارا شد
دگر چون با دلم لعلش نهان در گفتوگو آمد
صدای ناله زار دل ریشم به هرجا شد
به صحرا چون که بیرون رفت باز آن دلبر از خلوت
[...]
ملمع خرقهام از وصلهها بادپالا شد
بدان هیأت که گویی داغهای باده هرجا شد
وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه
به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد
چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی
[...]
به امید فنا تاب وتب هستیگوارا شد
هوای سوختن بال و پر پروانهٔ ما شد
فکندیم از تمیز آخر خلل درکار یکتایی
بدل شد شخص با تمثال تا آیینه ییدا شد
زبان حال دارد سرمهٔ لافکمال اینجا
[...]
هزبر بیشه مردی سلیم بن محمود آنکه
به نوک نیزه اش بس عقده واناشده، واشد
ز کینش رزمگه شد دشت چین از بس تن بی جان
تو می گوئی ز جبهه ش قابض الارواح هویدا شد
تمنا داشت پیش شیر شیران داور اعظم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.