چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را
که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
تمام، گمشدگان ره توئیم و کنیم
به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را
دم مسیح که گویند روح پرور بود
یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را
ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصهٔ من
اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را
سبو کشان محبّت کشند دوش به دوش
اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را
به خود مناز و مخند اینقدر به گریه من
که آب چشم من، افزوده آبروی تو را
ز آب دیده صبوحی وضو مساز که خون
مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و ارادت خود به معشوق سخن میگوید. او به حماسه و عرفان در جستجوی معشوق پرداخته و بیان میکند که تمامی بندگان در مسیر عشق او هستند. شاعر از قدرت کلمات و گفتوگوهایی که بین او و معشوق وجود دارد، یاد کرده و به تاثیر عمیق غم و اندوهش بر خود اشاره میکند. او همچنین میگوید که هیچ چیز نمیتواند او را از یاد معشوق بازدارد و حتی گریهاش نیز به عشق او افزوده میشود. در نهایت، شاعر بر این نکته تاکید دارد که وضوی او با اشک، پاک نخواهد بود چرا که عشقش به معشوق عمیق و ماندگار است.
هوش مصنوعی: هیچ خونبهایی ارزشمندتر از جانهای از دست رفته در راه عشق تو نیست؛ چرا که روزی که آنها در قیامت تو را ببینند، دوباره به یاد تو خواهند افتاد.
هوش مصنوعی: ما گمشدگان راه تو هستیم و به هر طریقی که باشد، به دنبال تو میگردیم.
هوش مصنوعی: میگویند دم مسیح روحافزا و زندگیبخش بود، ولی من مطمئنم که آن روحافزایی فقط در گفتگوی تو نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم غصه و ناراحتیام را که به خاطر داستان من ایجاد شده، به کوه بگویم، آنچنان سبک و بیاهمیت میشود که مثل پر کاهی خواهد بود. آرزوی تو را در دل دارم.
هوش مصنوعی: عاشقان و دلدادگان در پی عشق و محبت همواره در کنار هم هستند. حتی اگر تمام گناهان جهان بر دوش باشد، باز هم ارزش عشق تو فراتر از همه اینهاست.
هوش مصنوعی: به خودت نبال و آنقدر به گریه من نخرس، زیرا اشکهای من فقط باعث میشود که به اعتبار و وجهه تو افزوده شود.
هوش مصنوعی: از اشک چشم خود برای وضو استفاده نکن، چرا که این اشک به خون نزدیک است و وضویت را باطل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه داد شکر دهم شوق آرزوی تو را
طواف اگر نکند قبله گاه کوی تو را
غبار عنبر خاکسترم سفیده صبح
طراوت شب من کرده عشق بوی تو را
اشک من پرورده گلزار سر کوی تو را
[...]
به حیرت آینه پرداختند روی تو را
زدند شانه ز دلهای چاک موی تو را
چه آفتی تو که از شوخیت زبان شرار
بهکام سنگ برد شکوههای خوی تو را
زخار هر مژه صد رنگ موج گل جوشد
[...]
نهفته ام به خموشی خیال روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را
ز سنگ محتسب شهر غم مخور ساقی
سپرده ایم به پیر مغان سبوی تو را
اگر غلط نکنم حرف ما و من غلط است
[...]
کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را
فُزود قدر گل و بُرد آبروی تو را
از آن به هر چمنی جستوجو کنیم تو را
که تا مگر ز گلی بشنویم بوی تو را
بِهِل که شیخ به طاعت خَرَد بهشت که ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.