تا در آن حلقهٔ زلف تو گرفتار شدم
سوختم تا که من از عشق خبردار شدم
من چه کردم که چنین از نظرت افتادم
چارهای کن که به لُطف تو گنهکار شدم
خواب دیدم که سر زلف تو در دستم بود
بوی عطری به مشامم زد و بیدار شدم
تا در آن سلسلهٔ زلف تو افتادم من
بیسبب چیست که پیش نظرت خوار شدم
برو ای باد صبا بر سر کویش تو بگو
که ز مهجوری تو دست و دل از کار شدم
جان به لب آمد و راز تو نگفتم به کسی
نقد جان دادم و عشق تو خریدار شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
[...]
از سر سوز جگر بر در آن یار شدم
با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم
گفتم از روی ترحّم جگر ریش مرا
مرهمی نه که به کام دل اغیار شدم
سالها خون جگر خوردم و از دست غمش
[...]
جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری
تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی
[...]
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
[...]
بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
همه رو سجده کنان تا در خمار شدم
شیشه پیچ دل از مستی من خود نشکست
من باین دل شکنان از چه گرفتار شدم
خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.