بسکه از بار غم دهر گرانبار شدم
همه رو سجده کنان تا در خمار شدم
شیشه پیچ دل از مستی من خود نشکست
من باین دل شکنان از چه گرفتار شدم
خرم از ابر بهاری نشدم طالع بین
که درین باغ چو خار سر دیوار شدم
خواهم آئینه دگر روی بمن ننماند
بسکه از زشتی خود بر دل خود تار شدم
تا کی ایدل زغم تنگدهانان زاری
من بتنگ آمدم از وضع تو بیزار شدم
بعد عمریکه بخواب من بیدل آمد
گریه آبی برخم ریخت که بیدار شدم
رفتم از هوش مکن مستم ازین بیش کلیم
چشم بردار از آن چشم که از کار شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق غم و ناامیدی شاعر است. او از بار سنگین غم روزگار شکایت دارد و به سجده افتاده و در حالت خمار به سر میبرد. او از زشتی و درد خود رنج میبرد و به تصویر خود در آینه نمیتواند نگاه کند. شاعر به وضعیت ناخوشایند خود اشاره میکند و در نهایت از هوش میرود، تا اینکه در خواب بیدار میشود. این شعر به نوعی بیانگر تنهایی، ناامیدی و عواطف پیچیده انسانی است.
هوش مصنوعی: از شدت غم و دردهای زندگی به حالت خماری و افتادگی افتادهام، به طوری که همه را به سجده میاندازم و خودم را در این حال غرق میبینم.
هوش مصنوعی: دل من از شوری و مستی به قدری نرم و لطیف شده که حتی شیشهای هم نتوانست آن را بشکند. اما نمیدانم چرا به دست دلشکنان گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: من از ابرهای بهاری شاداب و سرزنده نشدم، زیرا پیشبینیکنندهام نشان داد که در این باغ، همچون خارهایی که بر روی دیوار هستند، به زندگی ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: میخواهم که دیگر آئینهای به من نگاه نکند، چون به خاطر زشتیم چنان ناراحت شدم که از خودم بدم میآید.
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر غم کسانی که زبانشان تنگ است، دل بسوزانم؟ من از وضعیت تو به ستوه آمدم و از تو متنفر شدم.
هوش مصنوعی: بعد از سالها خواب و بیخبری، ناگهان احساس عمیقی به من دست داد و اشکهای تلخی بر گونهام جاری شد که باعث شد از خواب بیدار شوم.
هوش مصنوعی: به خاطر حالت مستی و غرق شدن در عشق، دیگر نمیتوانم تحمل کنم. ای کلیم، لطفاً نگاهی به من نکن که هم از تو و هم از زندگی و هوش خودم بیخبر شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم
وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت
گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم
موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم
[...]
از سر سوز جگر بر در آن یار شدم
با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم
گفتم از روی ترحّم جگر ریش مرا
مرهمی نه که به کام دل اغیار شدم
سالها خون جگر خوردم و از دست غمش
[...]
جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم
خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری
تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی
[...]
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
[...]
فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم
صرفه در خواب گران بود چو بیدار شدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.