گنجور

 
صائب تبریزی

تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید

سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید

هرگز از سیل گرانسنگ، عمارت نکشد

آنچه ویرانه ام از منت تعمیر کشید

عشق خوش سهل برآورد مرا از دو جهان

نتوان موی چنین از قدح شیر کشید

نتوانست دل سخت ترا نرم کند

آه گرمم که گلاب از گل تصویر کشید

قدم راست روان خضر ره توفیق است

سر چو پیکان نتوان از قدم تیر کشید

بالش از دامن حوران بهشتی نکند

خواب ما بس که پریشانی تعبیر کشید

در خم زلف گرهگیر تو عاجز شده است

دل صائب که عنان از کف تقدیر کشید

 
 
 
شاطرعباس صبوحی

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید

قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید

خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاطرعباس صبوحی
ایرج میرزا

نصرت السلطنه دیوان عدالت را میر

صله شعر من از چیست به تأخیر کشید

از چه شه زاده حاکم صله شعر مرا

جزو اشرار قراداغ به زنجیر کشید

وعده وصل بد آیا که به تأخیر افتاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه