برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت
بازار شوق پردگیان باز درگرفت
شمع طرب شکفت در آغوش اشک و آه
ابری به هم برآمد و ماهی به برگرفت
زین خوشترت کجا خبری در زند که دوست
سر بیخبر به ما زد و از ما خبر گرفت
بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک
این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت
این ماجرای عشق حدیثی مفصّل است
قاصر بیان که قصّه چنین مختصر گرفت
یک تار موی او به دو عالم نمیدهند
با عشقش این معامله گفتیم و سرگرفت
تا چون کند به ابرو و مژگان که چشم مست
دستی به نیزه برد و به دستی سپر گرفت
چشمک زند ستاره صفت با نسیم صبح
شمع دلی که دامن آه سحر گرفت
چون اسم چشم نرگس مخمور، ژاله بار
در این چمن که لاله به کف جام زر گرفت
چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار
شعر تو هم که درس خود از چشم تر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و زیبایی میپردازد و تصویری از شمع و پروانه، شوق و غم را در بر دارد. شاعر به بیان احساسات عمیق و قالبههای عاشقانه میپردازد و میگوید که این ماجرای عشق بسیار مفصلتر از آن است که بتوان به راحتی بیانش کرد. وی از زیباییهای معشوق یاد میکند و اعتراف میکند که حتی یک تار موی او ارزش دو عالم را دارد. همچنین در اشعار به زیبایی و معنویات طبیعت اشاره میکند که با عشق او در ارتباط است. در پایان، شاعر بر این نکته تأکید میکند که شعر او نیز تحت تأثیر احساسات و زیباییهای چشم معشوق شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: شمع من روشن شد و پروانه به دور آن پرواز کرد، بازار عشق و علاقهی عاشقان دوباره برپا شد.
هوش مصنوعی: شمع شادی در آغوش اشک و آه روشن شد و ابری به هم آمد و ماهی را در بر گرفت.
هوش مصنوعی: چقدر خوب است اگر جایی خبری از تو باشد که دوست بیخبر از ما سراغ بگیرد و احوال ما را جویا شود.
هوش مصنوعی: بار غم و اندوهی که بر دوش آسمان سنگینی میکرد، به خاطر این زلف و شانهها، از روی دوش من برداشته شد.
هوش مصنوعی: این داستان عشق بسیار طولانی و پیچیده است، بهگونهای که نمیتوان آن را به اختصار بیان کرد.
هوش مصنوعی: یک تار موی او را به دنیای دوگانهای که داریم، نمیفرویم. ما با عشقش به این معامله افتخار کردهایم و از آن سربلند هستیم.
هوش مصنوعی: زمانی که او با ابرو و مژگانش چنان نگاهی میانداخت، که چشمی مست و شگفتانگیز حس وجود دشمنی را به اراده تمام میکرد و با یک دست نیزهای در دست میگرفت و با دست دیگر سپری در دفاع.
هوش مصنوعی: ستارهای که مانند یک شمع میدرخشد، در دل صبحگاه با نسیم صبحگاه چشمک میزند و دلی که در آغوش غم شب، چهرهای از امید و زیبایی را به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: چشم نرگس مانند فردی مست میماند که در این باغ، قطرات شبنم بر روی گلها نشسته است و لاله هم در دستش جام طلا را گرفته است.
هوش مصنوعی: شعر خواجه تازه و شاداب بود، ولی شاعری مانند تو هم که از احساسات خود و اشکهایش الهام میگیرد، شعرش همینطور زنده و دلنشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاها ، زمانه از گهر تو خطر گرفت
آری خطر بکان گهر از گهر گرفت
در علم خاطر تو نهاد علی نهاد
در عدل سیرت تو طریق عمر گرفت
کف الخضیب قبهٔ خضرا ز آفتاب
[...]
فریاد کان نگار دل از مهر برگرفت
جور و جفا به حال دل ما ز سر گرفت
ترک وفا و مهر و محبت بکرد و باز
یارم برفت بر من و یاری دگر گرفت
چون صبر و طاقتم ز ستمکاریش نماند
[...]
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
[...]
از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت
می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت
اندر سفال میکده بود این مگر که دوش
در کنج دیر مغبچه ام جام زر گرفت
یک جام تا به حشر بسم بود طرفه بین
[...]
تا یار پرده از رخ چون ماه برگرفت
آتش بجان جمله ذرات درگرفت
بگشا نظر که نور تجلی حسن یار
تابنده گشت و کون ومکان سربسر گرفت
رخسار او بناز و کرشمه هزار بار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.