گنجور

 
شهریار

ای کعبه دری باز به روی دل ما کن

وی قبله دل و دیدهٔ ما قبله‌نما کن

از سینهٔ ما سوختگان آینه‌ای ساز

وانگاه یکی جلوه در آیینهٔ ما کن

با زیبق این اشک و به خاکستر این غم

این شیشهٔ دل آینهٔ غیب‌نما کن

آنجا که به عشّاق دهی درد محبّت

دردی هم از این عاشقِ دل‌خسته دوا کن

لنگان به قفای جرس افتادهٔ عشقیم

ای قافله‌سالار نگاهی به قفا کن

ناقوس سکوتی که در آفاق بلند است

در گوش دل‌انگیز و دلِ خفته صدا کن

چون زخمه به ساز دل این پیر خمیده

چنگی زن و آفاق پر از شور و نوا کن

ای دوست رها کرده به کام دل دشمن

دشمن هم از این کینهٔ دیرینه رها کن

او در حرم هفت سرا پردهٔ عفت

خواهی تو بدو بنگری ای دیده حیا کن

آیینهٔ شاهی‌ست بر این صفّهٔ صفوت

صوفی به ادب باش و به این صفّه صفا کن

در گلشن دل آب و هوایی است بهشتی

گل باش و در این آب و هوا نشو و نما کن

از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود

باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن

با خلق ریاکار کرم کن به مدارا

ور خود به کرامت نتوانی به ریا کن

یک شهر به خود یار کن از بهر دعایی

وز حق طلبِ عفو دو عالم به دعا کن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۰۸ - آئینه شاهی به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۰۸ - آئینه شاهی به خوانش فرهاد بشیریان
غزل شمارهٔ ۱۰۸ - آیینهٔ شاهی به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جهان ملک خاتون

درد دل ما را ز کرم باز دوا کن

کامی ز لب لعل خودم زود روا کن

تا چند دهی وعده چو ابروی خودم کج

چون قامت خود راست شبی وعده وفا کن

من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من

[...]

اهلی شیرازی

کام دلم از وصل بیک سجده روا کن

اینکار نه از بهر من از بهر خدا کن

محنت زده و تیره دل از شام فراقم

ای صبح سعادت نظری جانب ما کن

داغیست ز تبخاله می بر لب لعلت

[...]

فضولی

درد دل ما را ز ره لطف دوا کن

لطفی بنما چاره درد دل ما کن

عمریست که مشتاق لقاییم خدا را

زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن

از پای در افتادم و از سر بگذشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فضولی
فیض کاشانی

مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن

دردی بسر درد نه و نام دوا کن

از پرده برون آبگذر بر صف رندان

پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن

گر لطف نداری و سر لطف نداری

[...]

آشفتهٔ شیرازی

شاهی طلبی خود بدر عشق گدا کن

چون شمع در این مرحله ترک سر و پا کن

دردی که بدرمانش درمانده فلاطون

از بوسه ساقی و لب جام دوا کن

بنمای هلال خم ابرو همه روی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه