گنجور

 
فضولی

درد دل ما را ز ره لطف دوا کن

لطفی بنما چاره درد دل ما کن

عمریست که مشتاق لقاییم خدا را

زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن

از پای در افتادم و از سر بگذشتم

از بهر خدا فکر من بی سر و پا کن

آزردن دلها اثر نیک ندارد

تا چند جفا پیشه کنی ترک جفا کن

محرومی عشاق روا نیست ز وصلت

بی رحم مشو حاجت عشاق روا کن

ای دل مزن از سلسله زلف بتان دم

بشنو سخن من حذر از دام بلا کن

عاشق روشی دارد و معشوق طریقی

گر یار جفا کرد فضولی تو وفا کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode