گنجور

 
اسیر شهرستانی

دوش ساز ناله ام آهنگ بود

با زمین و آسمان در جنگ بود

باده نازکدلی نوبر نکرد

شیشه ما خانه زاد سنگ بود

در گلستان دیدمش نشناختم

بر تنش پیراهن گل تنگ بود

صلح کل روزی که شد آیینه دار

در میان ما و جانان جنگ بود

این دو رنگیها ز بینشهای ماست

نور و ظلمت پیش از این یکرنگ بود

یاد شور کعبه جوییها اسیر

جنبش مژگان ز ده فرسنگ بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode