زعشق مرتبه حسن دلنشین پیداست
زشیشه جوهر این آب آتشین پیداست
مخورفریب زشیرین لبان زیرنقاب
نشان آبله روی انگبین پیداست
غمت نهان زکه دارم که همچو قبله نما
تپیدن دل ازآیینه جبین پیداست
نهفته درلب خاموش حرص طول امل
نشان جاده زهمواری زمین پیداست
کند چو شوخیت انگشتری ز حلقه زلف
فروغ دست تو چون آب در نگین پیداست
نهان به باغ خیالت صبوحیی زده اند
ز چهره گل و سیمای یاسمین پیداست
برای دعوی جوهر چه احتیاج گواه
چو تیغ دستی اگر هست از آستین پیداست
دلی نباخته باشی به آشنایی خویش
زچهره بندی آیینه اینچنین پیداست
برای حسرت من باده خورده پنداری
دلم گداخته زان روی آتشین پیداست
فکنده شور شنیدم کسی به قلب ریا
اسیر توبه شکن بوده اینچنین پیداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست
نشان باده ات از لعل آتشین پیداست
همین بکینه ی ما تیر در کمان داری
در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست
بر آتش دل گرم که دست داشته یی
[...]
خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست
ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست
خبر ز نامه سربسته می دهد عنوان
عتاب و ناز تو از صفحه جبین پیداست
ز موج، روشنی آب می شود معلوم
[...]
به گرد عارض او خط عنبرین پیداست
چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست
ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟
که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست
محبتم به دلت کرده گوییا اثری
[...]
نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست
شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست
نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت
شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست
رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.