خم می در جوش و رندان درخروش
گر تو رندی جرعه ای زین می بنوش
دل به ساقی ده که تا یابی حیات
جان فدا کن در هوای می فروش
گوهر در یتیم از ما بجو
تا شوی چون حیدری حلقه به گوش
هر که یک جرعه بنوشد زین شراب
تا قیامت او کجا آید به هوش
گر سخن از عشق می گوئی بگو
ور حدیث از عقل می پرسی خموش
مجلس عشق است سرمستان رند
می کشندم چون سبو رندان به دوش
پیرهن از یوسف مصری بنه
خلعتی از خرقهٔ سید بپوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره لذتهای زندگی و عشق است. شاعر درباره شراب و رندی صحبت میکند و توصیه میکند که دل به ساقی بسپاریم تا به حیات واقعی دست یابیم. او به جستجوی گوهر در یتیمان اشاره میکند و میگوید که با نوشیدن یک جرعه از این شراب، فرد تا قیامت هوشیار خواهد بود. اگر بحثی از عشق است، باید به آن پرداخته شود و اگر از عقل میپرسند، بهتر است سکوت کرد. در نهایت، شاعر به حال و هوای مجالس عشق و شوق رندان اشاره میکند و از پوشیدن لباسهایی با نمادهای عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: شراب در حال غلیان است و افرادی که خوشگذران هستند در حال شادی و سر و صدا هستند. اگر تو هم از این خوشگذرانها هستی، یک جرعه از این شراب بنوش و لذت ببر.
هوش مصنوعی: دل را به دست ساقی بسپار تا زندگی واقعی را بیابی و جان خود را در عشق می فروش فدا کن.
هوش مصنوعی: در جستجوی ارزشها و زیباییها در دل مشکلات و نامهربانیها باش، تا به مقام و قدرتی همچون علی دست یابی و از گرداب محدودیتها رهایی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: هر کسی که حتی یک جرعه از این شراب بنوشد، تا روز قیامت دیگر نمیتواند به حالت طبیعی و هوشیاری خود بازگردد.
هوش مصنوعی: اگر درباره عشق صحبت میکنی، سخن بگو؛ اما اگر درباره عقل سوال میکنی، بهتر است سکوت کنی.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، عاشقان سرمست شدهاند و همچون افرادی که سبو به دوش دارند، مینوشند و لذت میبرند.
هوش مصنوعی: به تن خود پیراهنی زیبا از یوسف مصری بپوشان و از لباس معنوی و باارزش سید نیز استفاده کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خراسان آن خورِ طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش
خونم از تشویر تو آمد به جوش
ناجوان مردی بسی کردم بپوش
عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش
یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بیچشم و گوش
تو چو آبی ز آتش ما دور شو
[...]
ای لبت عقلم به غارت داده دوش
وی دو چشم مستت از من برده هوش
تاختن کردی چو یاغی بر سرم
در چریک صبرم افکندی خروش
نا شکیبایی و بی صبری ببرد
[...]
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.