به گوش و هوش من آمد ندای ساقی دوش
که جام جم بستان و می حلال بنوش
بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست
مدام همدم جامند و خم می در جوش
گشوده برقع صورت ز روی معنی باز
هزار جان شده حیران و عقلها مدهوش
به عشق ساقی رندان که جان من به فداش
سبوی مجلس رندان خوش کشم بر دوش
به مشت گل نتوان آفتاب را اندود
بگو به عاشق مستی که عشق را می پوش
به گندمی اگر آدم بهشت را بفروخت
تو باز خر به جوی و به نیم جو بفروش
شنو که سید سرمست وعظ می گوید
بگو خطیب مخوان خطبه یک زمان خاموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دعوت ساقی برای نوشیدن می و شرکت در مجلس عشق اشاره میکند. او از زیباییهای عشق و سرمستی عاشقان سخن میگوید و به جذابیت آن اشاره میکند. صورت عشق از پرده بیرون آمده و عقلها در حیرت و مدهوشی هستند. شاعر عشق را بر همه چیز مقدم میداند و به رندانی که در میخانه به سر میبرند احترام میگذارد. او به نکتهای اشاره میکند که ارزشهای مادی و دنیوی نمیتوانند جای عشق را بگیرند و در نهایت به دعوت به سکوت و آرامش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من صدای ساقی را شنیدم که دیشب به من گفت: جام جم را بگیر و شراب حلال بنوش.
هوش مصنوعی: بیا که اینجا محفل عشق است و عاشقان همیشه سرمست هستند. همواره همراه با جام می هستند و شراب در حال جوشیدن است.
هوش مصنوعی: چهرهاش را از پرده برون آورده و معانی عمیق را نمایان کرده است، به طوری که هزاران جان در حیرت مانده و عقلها به شدت شگفتزده و گیج شدهاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به ساقی و رندان، جانم را فدای او میکنم و خوشحالی خود را در جمع رندان پرچم میزنم.
هوش مصنوعی: نمیتوان با گل، نور آفتاب را پنهان کرد. به کسی که در عشق سرمست است بگو که عشق را نباید مخفی کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر یک چیز ناچیز و کم ارزش، بهترین نعمتها و فرصتها را فدای کند، همچنان در جستجوی چیزهای بیارزش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: بشنو که پیر و عارف خوشحال و سرمست از عشق، سخن میگوید. لازم نیست خطیب را صدا کنی که فقط اندکی خاموش باشد و به حرفهای او گوش دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.