گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

به گوش و هوش من آمد ندای ساقی دوش

که جام جم بستان و می حلال بنوش

بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست

مدام همدم جامند و خم می در جوش

گشوده برقع صورت ز روی معنی باز

هزار جان شده حیران و عقلها مدهوش

به عشق ساقی رندان که جان من به فداش

سبوی مجلس رندان خوش کشم بر دوش

به مشت گل نتوان آفتاب را اندود

بگو به عاشق مستی که عشق را می پوش

به گندمی اگر آدم بهشت را بفروخت

تو باز خر به جوی و به نیم جو بفروش

شنو که سید سرمست وعظ می گوید

بگو خطیب مخوان خطبه یک زمان خاموش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش

گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش

بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد

شراب گلگون از دست گلعذاران نوش

همه سعادت دستور شاه سعدالملک

[...]

حکیم نزاری

ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش

شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش

به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد

که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش

بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش

شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش

درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد

به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش

شود چو روی فلک پرستاره روی زمین

[...]

خواجوی کرمانی

چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش

چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش

منم غلام تو ور زانک از من آزادی

مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش

ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم

[...]

کمال خجندی

چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش

ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش

سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد

معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش

به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه