گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در میکده مست و رند و قلاش

همصحبت عاشقان او باش

هر نور که دیده یا بد از دل

در پای خیال عشق او باش

ای عقل تو زاهدی و ما رند

عاقل چه کند حریف قلاش

ظاهر جامیم و باطناً می

صورت نقشیم و معنی نقاش

معشوق خودیم و عاشق خود

گفتیم حدیث عشق خود فاش

می نوش ز جام ساقی ما

سرمست چو چشم یار خوش باش

من بندهٔ سیدم که دایم

مست است و حریف و رند و اوباش

 
 
 
عراقی

در بزم قلندران قلاش

بنشین و شراب نوش و خوش باش

تا ذوق می و خمار یابی

باید که شوی تو نیز قلاش

در صومعه چند خود پرستی؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

ای خواجه تو عاقلانه می‌باش

چون بی‌خبری ز شور اوباش

آن چهره که رشک فخر فقرست

با ناخن زشت خویش مخراش

آن بت به خیال درنگنجد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ناصر بخارایی

ما رند و سبوکشیم و قلاش

بگرفته به سر سبوی می فاش

آشفتهٔ ساقیان سرمست

دیوانهٔ شاهدان جماش

در نقش بتان نشان توان یافت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه