آفتابی را به مه بنموده اند
خم می در ساغری پیموده اند
این عجب بنگر که پنهان گشته اند
آفتابی را به گل اندوده اند
مجلس مستانه ای بنهاده اند
بر همه رندان دری بگشوده اند
باده نوشان در خرابات فنا
فارغ از عالم خوش و آسوده اند
تا خیالش می نماید رو به خواب
بی خیالش یک دمی نغنوده اند
عاشق و معشوق ما با همدگر
هر کجا بودند با هم بوده اند
در ولایت حاکمی اولیا
نعمت الله را عطا فرموده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن همه در ناز خود گم بودهاند
در غرور خود فرو آسودهاند
قوم موسی راه میپیمودهاند
آخر اندر گام اول بودهاند
رهنمایانی که بینا بوده اند
هم بدانش راه حق پیموده اند
چیست آن دریا که در وی بودهاند؟
وز وصال هم در او آسودهاند؟
آن پدرهاشان که نادان بوده اند
راه بر لَایَهتَدُون پیموده اند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.